*همکلاسی غیرتی من *
*همکلاسی غیرتی من *
Chapter 2
Part 22
(فردا)
وصبح با احساس قرار گرفتن چیز گرمی روی موهام چشمام رو اروم باز کردم ولی به خاطر نور خورشید دوباره چشمام رو بستم که سایه ای جلوی چشمام قرار گرفت
جونگ کوک : میتونی چشمات رو باز کنی
چشمام رو باز کردم
جونگ کوک : صبح بخیر
ا/ت : صبح تو هم بخیر
جونگ کوک : امروز باید زود تر بیدار میشدی ولی دلم نمیومد بیدارت کنم
ا/ت : برای چی باید زود تر بیدار بشم؟
جونگ کوک : امروز باید بریم توکیو
نشستم روی تخت
ا/ت :برای چی؟ * گیج
جونگ کوک : برای ادامه برنامه
ا/ت : چرا زود تر نگفتن؟
جونگ کوک : میگن یهویی شده
بلند شدم ساکمو جمع کنم همون طور که داشتم لباسمو داخل ساک میچیدم فهمیدم جونگ کوک داره نگام می کنه
همون طور که سرم پایین بود گفتم
ا/ت : از نگاه کر ن من خسته نشدی؟
اروم امد سمتم و دستش رو نوازش وار روی صورتم حرکت داد و گفت
جونگ کوک : چرا باید از دیدن فرشته ای به این زیبایی خسته بشم
داشتم به سادگی سرخ شدن لپام رو حس می کردم که لبخندی روی لبام نشین و بوسه ای به لپش زدم و دوباره مشغول کارم شدم
“ ۳ ساعت بعد “
«ویو سورا »
توی هواپیما نشستم و از پنجره به بیرون نگاه کردم
که با احساس تکون ریزی که کنارم بغلم رو نگاه کردم دیدم شوگا با یه هدفون گوی گوشش نشسته کنارم
منم کرمم گرفت و هدفون رو از روی گوشش برداشتم و روی گوش خودم گذاشتم و بعدش سرم رو روی شونش گذاشتم و چشمام رو بستم
Pov :
پسر همون طور که گیج مونده بود به خودش امد و نا خداگاه
لبخندی روی لبش نشست و روی پیشونی دختر بوسه ای زد و اون هم سرش رو روی سر دختر گذاشت و تصمیم گرفت از ارامشی که اونجا بود استفاده بکنه .....
حمایت ....... 🖤🌚
چند دقیقه دیگه پارت بعدی رو می زارم
Chapter 2
Part 22
(فردا)
وصبح با احساس قرار گرفتن چیز گرمی روی موهام چشمام رو اروم باز کردم ولی به خاطر نور خورشید دوباره چشمام رو بستم که سایه ای جلوی چشمام قرار گرفت
جونگ کوک : میتونی چشمات رو باز کنی
چشمام رو باز کردم
جونگ کوک : صبح بخیر
ا/ت : صبح تو هم بخیر
جونگ کوک : امروز باید زود تر بیدار میشدی ولی دلم نمیومد بیدارت کنم
ا/ت : برای چی باید زود تر بیدار بشم؟
جونگ کوک : امروز باید بریم توکیو
نشستم روی تخت
ا/ت :برای چی؟ * گیج
جونگ کوک : برای ادامه برنامه
ا/ت : چرا زود تر نگفتن؟
جونگ کوک : میگن یهویی شده
بلند شدم ساکمو جمع کنم همون طور که داشتم لباسمو داخل ساک میچیدم فهمیدم جونگ کوک داره نگام می کنه
همون طور که سرم پایین بود گفتم
ا/ت : از نگاه کر ن من خسته نشدی؟
اروم امد سمتم و دستش رو نوازش وار روی صورتم حرکت داد و گفت
جونگ کوک : چرا باید از دیدن فرشته ای به این زیبایی خسته بشم
داشتم به سادگی سرخ شدن لپام رو حس می کردم که لبخندی روی لبام نشین و بوسه ای به لپش زدم و دوباره مشغول کارم شدم
“ ۳ ساعت بعد “
«ویو سورا »
توی هواپیما نشستم و از پنجره به بیرون نگاه کردم
که با احساس تکون ریزی که کنارم بغلم رو نگاه کردم دیدم شوگا با یه هدفون گوی گوشش نشسته کنارم
منم کرمم گرفت و هدفون رو از روی گوشش برداشتم و روی گوش خودم گذاشتم و بعدش سرم رو روی شونش گذاشتم و چشمام رو بستم
Pov :
پسر همون طور که گیج مونده بود به خودش امد و نا خداگاه
لبخندی روی لبش نشست و روی پیشونی دختر بوسه ای زد و اون هم سرش رو روی سر دختر گذاشت و تصمیم گرفت از ارامشی که اونجا بود استفاده بکنه .....
حمایت ....... 🖤🌚
چند دقیقه دیگه پارت بعدی رو می زارم
۱۸.۲k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.