فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت بیست
ا/ت
داشتم به حرکات و صحبت هاشون توجه میکردم که متوجه چیز عجیبی شدم
یه دستبند
اون دستبند
صبر کن امکان نداره یعنی تهیونگ همون پسره س
نه نه امکان نداره ممکنه هزارتا از اون دستبند توی کل دنیا جود داشته باشه
داخل فکر فرو رفته بودم که پدرم گفت
¥خب دوستان بهتره درمورد کارمون صحبت کنیم
.....بله قربان
¥ خب همونطور که گفتم قراره امروز ریاست شرکت رو به صورت قانونی و رسمی به دخترم ا/ت بدم
...ولی قربان ایشون هنوز امادگی کامل رو ندارند
...قربان بهتر نیست ریاست رو فعلا واگذار نکنید
¥ گوش کنید این یک دستور از طرف منه و شما هم باید بهش عمل کنید
..ولی
¥ همین که گفتم
فعلا کار های اداریش رو انجام دادم و فقط یک چیز مونده
اونم امضای ورقه ی ریاست شرکت
¥ ا/ت امضاش کن
- چشم
¥ خب خبرنگار ها رو بیارید داخل
(علامت خبر نگار ها •)
• جناب کیم هدفتون از واگذاری این مقام به دخترتون چی بود
¥ همونطور که گفتم من دیگه پیر شدم و توانایی نظارت بر کار ها رو ندارم
• ولی چرا ریاست رو به دختر ناتنی تون واگذار نکردید؟
¥ ئه چیزه میدونید این یک کار خیلی سخته من به این دلیل این مقام رو به اون ندادم
(اره جون عمت بی فانوس)
• خانوم کیم چرا پیشنهاد پدرتون رو قبول کردید؟
ایا از طرف شوهرتون تهدید شدید ؟
- من بنا به علاقه ی خودم این پیشنهاد رو قبول کردم و شوهرم هیچ دخالتی در این باره نداره
ا/ت
نزدیک ۲ ساعت فقط به خبرنگار ها جواب میدادم و الان فکم داره از جا در میادددددد
داشتم سوار ماشین میشدم که دستی مانعم شد
∆ صبر کنید
-اوه جناب کیم چیزی شده؟
∆ نه فقط خواستم بهتون تبریک بگم در رابطه با ریاست شرکت و همینطور خواستم شمارو امشب برای شام دعوت کنم
ایا مایل هستید که امشب شامتون رو با من بخورید
- ام خب چرا که نه خوشحال هم میشم
∆ بسیار عالی پس اگر مشکلی ندارید همراه با خودم میاید یا با راننده تون
- ام راستش با خودتون
∆ پس بفرمایید از این طرف
پارت بیست
ا/ت
داشتم به حرکات و صحبت هاشون توجه میکردم که متوجه چیز عجیبی شدم
یه دستبند
اون دستبند
صبر کن امکان نداره یعنی تهیونگ همون پسره س
نه نه امکان نداره ممکنه هزارتا از اون دستبند توی کل دنیا جود داشته باشه
داخل فکر فرو رفته بودم که پدرم گفت
¥خب دوستان بهتره درمورد کارمون صحبت کنیم
.....بله قربان
¥ خب همونطور که گفتم قراره امروز ریاست شرکت رو به صورت قانونی و رسمی به دخترم ا/ت بدم
...ولی قربان ایشون هنوز امادگی کامل رو ندارند
...قربان بهتر نیست ریاست رو فعلا واگذار نکنید
¥ گوش کنید این یک دستور از طرف منه و شما هم باید بهش عمل کنید
..ولی
¥ همین که گفتم
فعلا کار های اداریش رو انجام دادم و فقط یک چیز مونده
اونم امضای ورقه ی ریاست شرکت
¥ ا/ت امضاش کن
- چشم
¥ خب خبرنگار ها رو بیارید داخل
(علامت خبر نگار ها •)
• جناب کیم هدفتون از واگذاری این مقام به دخترتون چی بود
¥ همونطور که گفتم من دیگه پیر شدم و توانایی نظارت بر کار ها رو ندارم
• ولی چرا ریاست رو به دختر ناتنی تون واگذار نکردید؟
¥ ئه چیزه میدونید این یک کار خیلی سخته من به این دلیل این مقام رو به اون ندادم
(اره جون عمت بی فانوس)
• خانوم کیم چرا پیشنهاد پدرتون رو قبول کردید؟
ایا از طرف شوهرتون تهدید شدید ؟
- من بنا به علاقه ی خودم این پیشنهاد رو قبول کردم و شوهرم هیچ دخالتی در این باره نداره
ا/ت
نزدیک ۲ ساعت فقط به خبرنگار ها جواب میدادم و الان فکم داره از جا در میادددددد
داشتم سوار ماشین میشدم که دستی مانعم شد
∆ صبر کنید
-اوه جناب کیم چیزی شده؟
∆ نه فقط خواستم بهتون تبریک بگم در رابطه با ریاست شرکت و همینطور خواستم شمارو امشب برای شام دعوت کنم
ایا مایل هستید که امشب شامتون رو با من بخورید
- ام خب چرا که نه خوشحال هم میشم
∆ بسیار عالی پس اگر مشکلی ندارید همراه با خودم میاید یا با راننده تون
- ام راستش با خودتون
∆ پس بفرمایید از این طرف
۵.۵k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.