نفرتی که تبدیل به عشق شد
نفرتی که تبدیل به عشق شد
P43
+این دفعه فرق داره این حس واقعیه
(ویو ا.ت)
میخواستم حس واقعیمو بهش بگم دیگه نمیتونستم مخفی نگهش دارم
میخواستم با بوسیدنش بهش بگم چه حسی نسبت بهش دارم
دستش رو به سمت گردنم آورد و گردنم رو توی دستش گرفت سرم رو نزدیک صورتش کرد و لبام رو بوسید
آنقدر مک های محکمی میزد که مطمئنا کبود شدن
بعد از چند مین جدا شد توی چشمام نگاه کرد
_اگه این دفعه دروغ گفته باشی مطمئن باش زنده نمیزارمت
+ ددی من عاشقتم ...بفهم
با گفتن این حرفم توی یک ثانیه جاشو باهام عوض کرد الان من روی تخت بودم و اون روم خیمه زده بود
سرش رو به سمت گردنم برد و شروع به کیس مارک گذاشتن کرد آستین لباس رو میکشید تا شونه هام بیشتر خودشون رو به نمایش بزارن
دستش روبه سمت دکمه های پیراهن تنم برد و دکمه ها رو یکی یکی باز کرد
دستش رو به کمر برهنه ام نوازش وار میکشید که باعث لرزش ناخودآگاه بدنم میشد
دستش رو به طرف بند سوت*ینم برد و بازش کرد پیراهنم رو در آورد و اون رو هم در آورد
دستش روبه سینه هام میکشید و در همین هنگام روی گردنم کیس مارک های خیس میذاشت
سرش رو به سمت صورتم آورد
_میفهمی داری چیکار میکنی؟
منظورش چی بود ؟ من کاری نکردم
_داری با کارات دیوونم میکنی داری باعث میشی روانی بشم
+ددی ....
دستش روی جلوی دهنم گذاشت
_هییس اگه دوباره اونطوری صدام کنی قول نمیدم فردا بتونی راه بری
دستش رو گرفتم و از جلوی دهنم برداشتم
+ددی من تا آخر عمرم اینطوری صدات میکنم
P43
+این دفعه فرق داره این حس واقعیه
(ویو ا.ت)
میخواستم حس واقعیمو بهش بگم دیگه نمیتونستم مخفی نگهش دارم
میخواستم با بوسیدنش بهش بگم چه حسی نسبت بهش دارم
دستش رو به سمت گردنم آورد و گردنم رو توی دستش گرفت سرم رو نزدیک صورتش کرد و لبام رو بوسید
آنقدر مک های محکمی میزد که مطمئنا کبود شدن
بعد از چند مین جدا شد توی چشمام نگاه کرد
_اگه این دفعه دروغ گفته باشی مطمئن باش زنده نمیزارمت
+ ددی من عاشقتم ...بفهم
با گفتن این حرفم توی یک ثانیه جاشو باهام عوض کرد الان من روی تخت بودم و اون روم خیمه زده بود
سرش رو به سمت گردنم برد و شروع به کیس مارک گذاشتن کرد آستین لباس رو میکشید تا شونه هام بیشتر خودشون رو به نمایش بزارن
دستش روبه سمت دکمه های پیراهن تنم برد و دکمه ها رو یکی یکی باز کرد
دستش رو به کمر برهنه ام نوازش وار میکشید که باعث لرزش ناخودآگاه بدنم میشد
دستش رو به طرف بند سوت*ینم برد و بازش کرد پیراهنم رو در آورد و اون رو هم در آورد
دستش روبه سینه هام میکشید و در همین هنگام روی گردنم کیس مارک های خیس میذاشت
سرش رو به سمت صورتم آورد
_میفهمی داری چیکار میکنی؟
منظورش چی بود ؟ من کاری نکردم
_داری با کارات دیوونم میکنی داری باعث میشی روانی بشم
+ددی ....
دستش روی جلوی دهنم گذاشت
_هییس اگه دوباره اونطوری صدام کنی قول نمیدم فردا بتونی راه بری
دستش رو گرفتم و از جلوی دهنم برداشتم
+ددی من تا آخر عمرم اینطوری صدات میکنم
۱۷.۰k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.