فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۴۷
[ویو جونگ کوک]
خوب هدف هارین از کاراش و رفتاراش
می دونستم ، ولی با رفتارش دلم نیومد که نه بگم برای همین اجازه دادم
بره بیرون ولی از قبل به بادیگارد گفته بودم
که اگه اگر خواست بره wc یا جایی که راحت فرار کنه
بهش اجازه بده و تحت فشار نزارش
درگیر کارام بودم که بادیگارد که بهش سپردم با هارین باشه زنگ زد
[مکالمه تماس]
جونگ کوک: بله ( جدی)
بادیگارد: خانم از شیشه دستشویی فرار کردن
جونگ کوک: آروم تعقیبش کن تا من بیام
بادیگارد: چشم
قطع کردم و به سمت اون مکانی که رفته بودن حرکت کردم
با سرعت می روندم انتظار نداشتم که به این زودی دست به کار بشه
یعنی چقدر ازم بدش میاد که از پنجره پریده
مگه گاهی اذیتش کردم
اههه جونگ کوک چه انتظاری داشتی ؟ که دوست داشته باشه
من یک آدمی هستم که خانواده ام بخاطر پول می خوانم چه برسه به هارین
ولی اصلاً نمی تونم هارین از دست بدم
به اونجا رسیدم
با عصبانیت به ماشین تکیه دادم
اومد و از دیدنم کل بدنش لرزید ، خواست به دنده عقب بره که
خورد به بادیگارد با شتاب دستش گرفتم و سوار ماشین کردمش
خیلی سرد و عصبی رفتار کردم با سرعت رسیدیم خونه داخل اتاقش
زندانیش کردم
حتی اگر ازش خوشم بیاد حق نداره به من کلک بزنه
باید زندانی بشه تا آدم بشه
باید بشه دختر مورد علاقه من... باید هر کاری من می خوام انجام بده
باید فقط برای من باشه
باید رام و مطیع من بشه....دختر مورد علاقه جئون جونگ کوک باید
همه چیز تموم باشه
تا وقتی زندم مال منه....برای همیشه
اینم پارت هدیه 🦋✨❤️
پارت ۴۷
[ویو جونگ کوک]
خوب هدف هارین از کاراش و رفتاراش
می دونستم ، ولی با رفتارش دلم نیومد که نه بگم برای همین اجازه دادم
بره بیرون ولی از قبل به بادیگارد گفته بودم
که اگه اگر خواست بره wc یا جایی که راحت فرار کنه
بهش اجازه بده و تحت فشار نزارش
درگیر کارام بودم که بادیگارد که بهش سپردم با هارین باشه زنگ زد
[مکالمه تماس]
جونگ کوک: بله ( جدی)
بادیگارد: خانم از شیشه دستشویی فرار کردن
جونگ کوک: آروم تعقیبش کن تا من بیام
بادیگارد: چشم
قطع کردم و به سمت اون مکانی که رفته بودن حرکت کردم
با سرعت می روندم انتظار نداشتم که به این زودی دست به کار بشه
یعنی چقدر ازم بدش میاد که از پنجره پریده
مگه گاهی اذیتش کردم
اههه جونگ کوک چه انتظاری داشتی ؟ که دوست داشته باشه
من یک آدمی هستم که خانواده ام بخاطر پول می خوانم چه برسه به هارین
ولی اصلاً نمی تونم هارین از دست بدم
به اونجا رسیدم
با عصبانیت به ماشین تکیه دادم
اومد و از دیدنم کل بدنش لرزید ، خواست به دنده عقب بره که
خورد به بادیگارد با شتاب دستش گرفتم و سوار ماشین کردمش
خیلی سرد و عصبی رفتار کردم با سرعت رسیدیم خونه داخل اتاقش
زندانیش کردم
حتی اگر ازش خوشم بیاد حق نداره به من کلک بزنه
باید زندانی بشه تا آدم بشه
باید بشه دختر مورد علاقه من... باید هر کاری من می خوام انجام بده
باید فقط برای من باشه
باید رام و مطیع من بشه....دختر مورد علاقه جئون جونگ کوک باید
همه چیز تموم باشه
تا وقتی زندم مال منه....برای همیشه
اینم پارت هدیه 🦋✨❤️
- ۲۵.۴k
- ۲۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط