فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۴۶
[ویو هارین]
رفتم که تقریبا داشت شب می شد
پاهام درد می کرد ، ترس که بادیگارد به جونگ کوک گفته باشه داشت دیوونم می کرد
همین طور راه رفتم که با چیزی که دیدم عقل از سرم پرید
جونگ کوک به ماشین تکیه داده بود
و با عصبانیت نگام می کرد
انگار از قبل منتظرم بود
دنده عقب رفتم که با بادیگارد برخورد کردم
جونگ کوک با شتاب سمتم اومد دستم جوری فشار داد که کم
مونده بود بشکنه به سمت داخل ماشین کشیدم
حرفی نداشتم بزنم...ترسیده بودم
خودش هم سوار شد
برگشت نگام کرد
خیلی سرد و خشن
و با عربده گفت
جونگ کوک: فکر کردی اهمقم...
هارین: منظورت چیه
با داد و نگاهی که بدنم به لرزه افتاد گفت
جونگ کوک: می دونستم قرار فرار کنی
خیلی سرد بود و خشن
هیچوقت اینجوری ندیده بودمش
هارین: ولی.... ببخشید
جونگ کوک: دیگه دهنت ببند نمی خوام صدات بشنوم
ساکت شدم
با سرعت می روند و خشن و سرد بود
بعد از ۲۰ مین رسیدیم
از ماشین پیاده شد و با عصبانیت در سمت من باز کرد
و از بازوم گرفت دنبال خودش می کشید پاهام از درد داشت می سوخت
از پله ها بالا رفت و در اتاقم باز کرد
و پرتم کرد در قفل کرد
رفت ، هیچوقت اینقدر ترسناک ندیده بودمش
دیدگاه ها (۵)

فرشته کوچولو من پارت ۴۷ [ویو جونگ کوک]خوب هدف هارین از کاراش...

فرشته کوچولو من پارت ۴۸ [ویو جونگ کوک]روی مبل لش کرده بودم س...

فرشته کوچولو من پارت ۴۵ [ویو هارین]با یکم تردید جواب داد جون...

فرشته کوچولو من پارت ۴۴ [ویو هارین]باید از فرصت استفاده کنم ...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

Part ¹³⁰ا.ت ویو:انگشتر رو برداشتم و داخل انگشتم کردم..دستم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط