عشقی به رنگ خون
#عشقی_به_رنگ_خون
#PART_2
-سلام من مین یونگی هستم یکی از ادمای مورد اعتماد پدرتون یک چیزی دارم واستون از طرف پدرتون
دستشو برد سمت جیبش و یک نامه در اورد و به سمتم گرفت
«متن نامه پدر ا/ت »
سلام دختر عزیزم اگه داری این نامه رو میخونی یعنی من مردم زیاد به خاطر مرگ من گریه نکن من دیگه عمرمو کرده بودم این مردی که الان داری میبینیش مین یونگی هستش 28 سالشه و بچگی پیش من بزرگ شده عین پسر خودمه بهش اعتماد کن و باهاش به کره برو پیش خانواده مادرت توی اتاقت پشت کمد دوم یک گاوصندوق هست رمزش تاریخ تولدته توی اون 100 میلیارد پول سند خونه ها وصیت نامم با یک کلید امارت توی کره هست از یونگی شناسنامه و پاسپورت جعلی تو بگیر و باهم برین کره پیش خانواده مادرت یونگی بلیط هواپیما گرفته همین الان راه بیوفتین و فعلا برین کره بعدم اگه خواستی برگردی اول با یکی ازدواج کن تا بتونی گروه مافیا رو به اون بسپاری
خیلی دوست دارم دخترکم
از طرف پدرت
اشکام دونه دونه از روی گونه هام روی نامه پدرم ریخت دستمو روی دهنم گذاشتم که صدام از اتاق خارج نشه بعد چند مین دست از گریه کردن برداشتم از جام بلند شدم سر کشو میز ارایشم یه تفنگ کوچیک بود با اینکه بلد نبودم باهاش کار کنم برداشتمش تا خواستم از اتاق برم بیرون دستم توسط یونگی کشیده شد
_ کجا میخای بری
+ میخوام برم اون مردتیکه عوضی رو بکشم میخوام انتقام پدرمو بگیرم
_ میدونم الان ناراحتی و خون جلوی چشمات رو گرفته ولی منم الان عین توعم حتا از تو هم عصبی ترم با اینکه اقای کیم گفتن باهاش کاری نداشته باشیم ولی من نمیتونم بزار خون کسی که مثل پدرم بوده پای مال بشه ولی اون حقشه عذاب بکشه بعد بمیره پس صبر کن اروم اروم زجرش میدیم بعدم تو چه جوری میخای بکشیش وقتی حتا نمیدونی چه جوری تفنگ رو دستت بگیری
دیدم داره راست میگه اگه اروم اروم بمیره بهتره
به سمت کمدم رفتم از یونگی کمک خواستم تا کمد رو بده اون طرف و گاوصندوق نمایان شد درشو باز کردم یه ساک برداشتم و همه چی رو گذاشتم توش امدم چمدون بردارم تا لباس جمع کنم که یونگی گفت
_ نیاز نیست لباس برداری همه چی اونجا هست
منم بیخیال لباس شدم از توی کمدم یه پیراهن مشکی با یه پالتو قهوه ای برداشتم
+ میشه بری توی بالکن میخوام لباس عوض کنم
_ ها باشه
وارد بالکن شد لباس خوابمو با اون لباس عوض کردم
( عکس لباسش رو میزارم)
یونگی رو صدا کردم
+ چه جوری میخایم بریم بیرون
_ همون جوری که من امدم
اروم درو باز کردیم یواش یواش از پله ها پایین رفتم خیلی اروم از گوشه دیوار قدم برمیداشتیم که من دستم خورد به یه ظرف داشت میوفتاد ولی گرفتمش ولی صدای بدی از خودش تولید کرد چراغ اتاق بوگوم روشن شد .......
شرایط
10 لایک
10 کامنت
امیدوارم خوشت اومده باشه لاو 💜
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
#PART_2
-سلام من مین یونگی هستم یکی از ادمای مورد اعتماد پدرتون یک چیزی دارم واستون از طرف پدرتون
دستشو برد سمت جیبش و یک نامه در اورد و به سمتم گرفت
«متن نامه پدر ا/ت »
سلام دختر عزیزم اگه داری این نامه رو میخونی یعنی من مردم زیاد به خاطر مرگ من گریه نکن من دیگه عمرمو کرده بودم این مردی که الان داری میبینیش مین یونگی هستش 28 سالشه و بچگی پیش من بزرگ شده عین پسر خودمه بهش اعتماد کن و باهاش به کره برو پیش خانواده مادرت توی اتاقت پشت کمد دوم یک گاوصندوق هست رمزش تاریخ تولدته توی اون 100 میلیارد پول سند خونه ها وصیت نامم با یک کلید امارت توی کره هست از یونگی شناسنامه و پاسپورت جعلی تو بگیر و باهم برین کره پیش خانواده مادرت یونگی بلیط هواپیما گرفته همین الان راه بیوفتین و فعلا برین کره بعدم اگه خواستی برگردی اول با یکی ازدواج کن تا بتونی گروه مافیا رو به اون بسپاری
خیلی دوست دارم دخترکم
از طرف پدرت
اشکام دونه دونه از روی گونه هام روی نامه پدرم ریخت دستمو روی دهنم گذاشتم که صدام از اتاق خارج نشه بعد چند مین دست از گریه کردن برداشتم از جام بلند شدم سر کشو میز ارایشم یه تفنگ کوچیک بود با اینکه بلد نبودم باهاش کار کنم برداشتمش تا خواستم از اتاق برم بیرون دستم توسط یونگی کشیده شد
_ کجا میخای بری
+ میخوام برم اون مردتیکه عوضی رو بکشم میخوام انتقام پدرمو بگیرم
_ میدونم الان ناراحتی و خون جلوی چشمات رو گرفته ولی منم الان عین توعم حتا از تو هم عصبی ترم با اینکه اقای کیم گفتن باهاش کاری نداشته باشیم ولی من نمیتونم بزار خون کسی که مثل پدرم بوده پای مال بشه ولی اون حقشه عذاب بکشه بعد بمیره پس صبر کن اروم اروم زجرش میدیم بعدم تو چه جوری میخای بکشیش وقتی حتا نمیدونی چه جوری تفنگ رو دستت بگیری
دیدم داره راست میگه اگه اروم اروم بمیره بهتره
به سمت کمدم رفتم از یونگی کمک خواستم تا کمد رو بده اون طرف و گاوصندوق نمایان شد درشو باز کردم یه ساک برداشتم و همه چی رو گذاشتم توش امدم چمدون بردارم تا لباس جمع کنم که یونگی گفت
_ نیاز نیست لباس برداری همه چی اونجا هست
منم بیخیال لباس شدم از توی کمدم یه پیراهن مشکی با یه پالتو قهوه ای برداشتم
+ میشه بری توی بالکن میخوام لباس عوض کنم
_ ها باشه
وارد بالکن شد لباس خوابمو با اون لباس عوض کردم
( عکس لباسش رو میزارم)
یونگی رو صدا کردم
+ چه جوری میخایم بریم بیرون
_ همون جوری که من امدم
اروم درو باز کردیم یواش یواش از پله ها پایین رفتم خیلی اروم از گوشه دیوار قدم برمیداشتیم که من دستم خورد به یه ظرف داشت میوفتاد ولی گرفتمش ولی صدای بدی از خودش تولید کرد چراغ اتاق بوگوم روشن شد .......
شرایط
10 لایک
10 کامنت
امیدوارم خوشت اومده باشه لاو 💜
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
۵.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.