فرشته نجات
➷♡‧͙⁺˚*・༓☾ ☽༓・*˚⁺‧͙♡➷
#فرشته_نجات
#PART_7
برگشت و سر میز نشست اول واسه من غذا کشید بعد واسه خودش اولین قاشق رو که خوردم احساس کردم میخوام بالا بیارم سعی کردم زیاد به روش نیارم
_ چطور شده
+ واقعا خیلی خوش مزس
ویو تهیونگ
یک قاشق از غذا خوردم واده ف.ا.ک این چه سمیه من درست کردم چرا انقدر بد مزست سریع لیوان اب رو برداشتم و کل محتوای داخلش رو سر کشیدم تا شاید یکم مزه بد غذا از دهنم پاک بشه
_ چه جوری تونستی این زهرمار رو بخوری بعد بگی خوش مزس
+ گفتم اگه الان بگم بد مزس شاید ناراحت بشی
_ اگه میگفتی بهتر از این بود که الان با این مزه افتضاح مواجه بشم
_ واقعا ببخشید که نتونستم به غذای خوب واست درست کنم ( با ناراحتی )
+ اشکالی نداره مهم نیست منم یه زمانی دست پختم خوب نبود
_ بزار ببینم چیزه دیگه واسه خوردن داریم یا نه
یخچال پر بود ولی من چیزی جز استیک بلد نبودم و الانم گوشته استیکی نداریم
_ همه چیز هست ولی من چیزی جز استیک بلد نیستم گوشته استیکی هم نداریم
+ اشکالی نداره بزار ببینم دیگه چی داریم
رفت در یخچال رو باز کرد و هرچی که احساس کرد لازمش میشه رو برداشت و شروع به اشپزی کرد
جوری ماهرانه اشپزی میکرد که انگار یه عمره سر اشپزه باورم نمیشد که ا/ت یه دختره 18 سال بعد 30 مین غذا حاضر شد قابلمه غذا رو گذاشت رو میز و شروع به کشیدن غذا کرد
انقدر که غذایی که درست کرده بود خوش اب و رنگ بود که دهنم باز مونده بود
اولین قاشقی که از غذا خوردم احساس کردم توی بهشتم
_ اوووم چه خوشمزست دست پختت واقعا عالیه
غذا که تموم شد ظرفا رو جمع کردیم یه قهوه درست کردم و رفتم کنار پنجره وایستادم و منظره فوقالعاده بیرون رو تماشا میکردم که ا/ت امد بغلم ایستاد و غرق تماشا منظره شد بعد از تموم شدن قهوهای که از تلخی مزه زهرمار میداد اتاق خواب ا/ت رو بهش نشون دادم و خودمم باید به یه سری از کارام میرسیدم تا ساعتای 2 داشتم کار میکردم دیگه خوابم گرفته بود پس عینکم رو روی میز گذاشتم لپتاپم رو بستم از پشت میز بلند شدم به بدنم کش و قوسی دادم به بیرون نگاه کردم بارون شدیدی گرفته بود بولیزم رو در اوردم و به سمت تختم رفتم خودمو روی تخت پرت کردم تا چشمامو بستم رعد وبرقه بدی زد که صدای جیغ ا/ت بلند شد بعد 1 مین در با شدت بار شد ا/ت با قیافه وحشت زده وارد اتاق شد و گفت
+ میشه امشب اینجا روی کاناپه بخوابم لطفا
وقتی بهم نگاه کرد سریع برگشت و گفت
+ ببخشید بدون در زدن وارد اتاقتون شدم
با تعجب یه نگاه به خودم کردم خاک تو سرم بولیزم کو سریع بولیزم رو از پایین تخت برداشتم تنم کردم
_ نه من معذرت میخوام نباید لباسمو در بیارم
_ باشه ولی تو میتونی روی تخت بخوابی من روی
تا خواستم حرفم رو تموم کنم وسط حرفم پرید و
گفت
+ نه مرسی کاناپه راحته
اینو گفت و خوابید بعد چند مین منم خوابم برد
ویو ا/ت
با صدای ناله کردن تو خواب از خواب بیدار شدم دیدم جناب کیم بود انگار داشت کابوس میدید سعی کردم بیدارش کنم به سرش دست زدم داشت توی تب میسوخت سریع از داخل حمام یه حوله برداشت و زیر اب سرد گرفت اول صورتش رو با حوله پاک کرد بعد با تردید دکمه های لباسش رو باز کرد و حوله رو روی تنش کشید
(ا/ت توی ذهنش) ناموسا عجب بدنی داره پشمام زیادی بدنش خوبه سیکس پکاش که منو کشته ( خاک تو سر هولت کنن ا/ت)
چند بار این کارو کرد تا شاید تبش پایین بیاد بعدشم کنار تخت خوابش برد
با خوردن نور به چشمم ، چشمامو باز کردم من چرا رو تخت خوابیدم من که دیشب روی زمین خوابم برده بود جناب کیم کجاست داشتم به اینا فکر میکردم که جناب کیم ......
شرایط
18 لایک
18 کامنت
💕 امید وارم خوشت امده باشه بیبی 💕
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
#فرشته_نجات
#PART_7
برگشت و سر میز نشست اول واسه من غذا کشید بعد واسه خودش اولین قاشق رو که خوردم احساس کردم میخوام بالا بیارم سعی کردم زیاد به روش نیارم
_ چطور شده
+ واقعا خیلی خوش مزس
ویو تهیونگ
یک قاشق از غذا خوردم واده ف.ا.ک این چه سمیه من درست کردم چرا انقدر بد مزست سریع لیوان اب رو برداشتم و کل محتوای داخلش رو سر کشیدم تا شاید یکم مزه بد غذا از دهنم پاک بشه
_ چه جوری تونستی این زهرمار رو بخوری بعد بگی خوش مزس
+ گفتم اگه الان بگم بد مزس شاید ناراحت بشی
_ اگه میگفتی بهتر از این بود که الان با این مزه افتضاح مواجه بشم
_ واقعا ببخشید که نتونستم به غذای خوب واست درست کنم ( با ناراحتی )
+ اشکالی نداره مهم نیست منم یه زمانی دست پختم خوب نبود
_ بزار ببینم چیزه دیگه واسه خوردن داریم یا نه
یخچال پر بود ولی من چیزی جز استیک بلد نبودم و الانم گوشته استیکی نداریم
_ همه چیز هست ولی من چیزی جز استیک بلد نیستم گوشته استیکی هم نداریم
+ اشکالی نداره بزار ببینم دیگه چی داریم
رفت در یخچال رو باز کرد و هرچی که احساس کرد لازمش میشه رو برداشت و شروع به اشپزی کرد
جوری ماهرانه اشپزی میکرد که انگار یه عمره سر اشپزه باورم نمیشد که ا/ت یه دختره 18 سال بعد 30 مین غذا حاضر شد قابلمه غذا رو گذاشت رو میز و شروع به کشیدن غذا کرد
انقدر که غذایی که درست کرده بود خوش اب و رنگ بود که دهنم باز مونده بود
اولین قاشقی که از غذا خوردم احساس کردم توی بهشتم
_ اوووم چه خوشمزست دست پختت واقعا عالیه
غذا که تموم شد ظرفا رو جمع کردیم یه قهوه درست کردم و رفتم کنار پنجره وایستادم و منظره فوقالعاده بیرون رو تماشا میکردم که ا/ت امد بغلم ایستاد و غرق تماشا منظره شد بعد از تموم شدن قهوهای که از تلخی مزه زهرمار میداد اتاق خواب ا/ت رو بهش نشون دادم و خودمم باید به یه سری از کارام میرسیدم تا ساعتای 2 داشتم کار میکردم دیگه خوابم گرفته بود پس عینکم رو روی میز گذاشتم لپتاپم رو بستم از پشت میز بلند شدم به بدنم کش و قوسی دادم به بیرون نگاه کردم بارون شدیدی گرفته بود بولیزم رو در اوردم و به سمت تختم رفتم خودمو روی تخت پرت کردم تا چشمامو بستم رعد وبرقه بدی زد که صدای جیغ ا/ت بلند شد بعد 1 مین در با شدت بار شد ا/ت با قیافه وحشت زده وارد اتاق شد و گفت
+ میشه امشب اینجا روی کاناپه بخوابم لطفا
وقتی بهم نگاه کرد سریع برگشت و گفت
+ ببخشید بدون در زدن وارد اتاقتون شدم
با تعجب یه نگاه به خودم کردم خاک تو سرم بولیزم کو سریع بولیزم رو از پایین تخت برداشتم تنم کردم
_ نه من معذرت میخوام نباید لباسمو در بیارم
_ باشه ولی تو میتونی روی تخت بخوابی من روی
تا خواستم حرفم رو تموم کنم وسط حرفم پرید و
گفت
+ نه مرسی کاناپه راحته
اینو گفت و خوابید بعد چند مین منم خوابم برد
ویو ا/ت
با صدای ناله کردن تو خواب از خواب بیدار شدم دیدم جناب کیم بود انگار داشت کابوس میدید سعی کردم بیدارش کنم به سرش دست زدم داشت توی تب میسوخت سریع از داخل حمام یه حوله برداشت و زیر اب سرد گرفت اول صورتش رو با حوله پاک کرد بعد با تردید دکمه های لباسش رو باز کرد و حوله رو روی تنش کشید
(ا/ت توی ذهنش) ناموسا عجب بدنی داره پشمام زیادی بدنش خوبه سیکس پکاش که منو کشته ( خاک تو سر هولت کنن ا/ت)
چند بار این کارو کرد تا شاید تبش پایین بیاد بعدشم کنار تخت خوابش برد
با خوردن نور به چشمم ، چشمامو باز کردم من چرا رو تخت خوابیدم من که دیشب روی زمین خوابم برده بود جناب کیم کجاست داشتم به اینا فکر میکردم که جناب کیم ......
شرایط
18 لایک
18 کامنت
💕 امید وارم خوشت امده باشه بیبی 💕
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
۶.۰k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.