اشک حسرت پارت
#اشک حسرت #پارت ۱۳
سعید :
سرمو بلند کردم آسمان واسه همه میوه آورده بود وهمه برداشته بودن بجز من
- میل ندارم ممنون
رفت ومتوجه نگاه آیدین بودم می دونستم آیدین بهش حسی داره ولی مطمئن نبودم نگاه آیدین که برگشت به من نگاه کرد وگفت : دیشب چت بودانقدر پکر بودی پسر
- چیزیم نبود
آیدین : بریم حیاط پشتی
می دونستم می خواد بره اونجا سیگار بکشه وجلو مادرم نمی کشید باهم بلند شدیم ورفتیم حیاط پشتی بوی خوش عطر گل یاس همه جا پخش شده بود نفس عمیقی کشیدم پنجره اتاقم باز بود والان بوی یاس تا اونجا هم رفته بود
آیدین سیگاری روشن کردوپک عمیقی به سیگار زدوگفت : چیه داداش بدجور ریختی بهم
- چیزی نیست
آیدین : می دونی چند ساله همدیگرو مثله کف دست هم می شناسیم پس نگو چیزی نیست
مطمئنم به امید گفتی
- دست بردار آیدین
پاکت سیگارشو برداشتم ویه نخ سیگار در آوردم آیدین برام فندک زدومن سیگار رو روشن کردم
آیدین : وقتی اینجوری هستی زندگی پوچ میشه سعید حال تو بستگی داره به حال همه ای ما تو داداش منی به من بگو کاری از دستم بربیاد برات انجام میدم
نگاهی بهش انداختم آیدین درست بود وضعیت مالیش خیلی خوبه ولی هیچی از خودش نداشت چون پدرش می گفت تا زنده ام چیزی به آیدین نمیدم حقم داشت خیلی ولخرج والکی خوش بود از نوع مردهایی که پولاشون رو می سوختن یاد خودم افتادم که از اون بدتر بودم ولی پدرم هیچ وقت نزاشت حسرتوچیزی تو دلمون بمونه فقط با برادر بزرگم حمید مشکل داشت اونم بخاطر این بود که حمید یه دخترهرزه رو دوست داشت بابا خیلی در موردش تحقیق کرد وبه شدت مخالف ازدواجشون بود جالب اینجا بود دختره انقدر از حمید پول کشید وبعدم رهاش کرد ورفت ولی بازم حمید احمقانه دوسش داشت
آیدین : یکم حالتو عوض کن سعید نگاه مادرت همش رو توه
متعجب آیدین رو نگاه کردم سری تکون داد وگفت : یکم اطرافت رو با نگاه دقیقتری نگاه کن چی تو رو انقدر سر به زیر کرده گذشته ای که بر نمی گرده وتو هم جبرانش کردی سعید کی می خوای باور کنی مقصر تو نبودی .
- بودم آیدین اگه فقط یکم حوای بابام رو داشتم این حال روزمون نبود
آیدین : تو دیگه خیلی داری خودتو اذیت می کنی
- بی خیال آیدین
آیدین سیگارشو انداخت وزیر پا له اش کرد وگفت : به هر حال مابستگی به تو داره داداشیم خوش ندارم با این حال ببینمت
دستی به شونه اش زدم وگفتم : چاکرتم داداش تو خیلی مهربونی
لبخند زد ورفت کنار یاس وپر مشتش گل یاس چید
- بریم تو آیدین سرده
آیدین : بریم
سعید :
سرمو بلند کردم آسمان واسه همه میوه آورده بود وهمه برداشته بودن بجز من
- میل ندارم ممنون
رفت ومتوجه نگاه آیدین بودم می دونستم آیدین بهش حسی داره ولی مطمئن نبودم نگاه آیدین که برگشت به من نگاه کرد وگفت : دیشب چت بودانقدر پکر بودی پسر
- چیزیم نبود
آیدین : بریم حیاط پشتی
می دونستم می خواد بره اونجا سیگار بکشه وجلو مادرم نمی کشید باهم بلند شدیم ورفتیم حیاط پشتی بوی خوش عطر گل یاس همه جا پخش شده بود نفس عمیقی کشیدم پنجره اتاقم باز بود والان بوی یاس تا اونجا هم رفته بود
آیدین سیگاری روشن کردوپک عمیقی به سیگار زدوگفت : چیه داداش بدجور ریختی بهم
- چیزی نیست
آیدین : می دونی چند ساله همدیگرو مثله کف دست هم می شناسیم پس نگو چیزی نیست
مطمئنم به امید گفتی
- دست بردار آیدین
پاکت سیگارشو برداشتم ویه نخ سیگار در آوردم آیدین برام فندک زدومن سیگار رو روشن کردم
آیدین : وقتی اینجوری هستی زندگی پوچ میشه سعید حال تو بستگی داره به حال همه ای ما تو داداش منی به من بگو کاری از دستم بربیاد برات انجام میدم
نگاهی بهش انداختم آیدین درست بود وضعیت مالیش خیلی خوبه ولی هیچی از خودش نداشت چون پدرش می گفت تا زنده ام چیزی به آیدین نمیدم حقم داشت خیلی ولخرج والکی خوش بود از نوع مردهایی که پولاشون رو می سوختن یاد خودم افتادم که از اون بدتر بودم ولی پدرم هیچ وقت نزاشت حسرتوچیزی تو دلمون بمونه فقط با برادر بزرگم حمید مشکل داشت اونم بخاطر این بود که حمید یه دخترهرزه رو دوست داشت بابا خیلی در موردش تحقیق کرد وبه شدت مخالف ازدواجشون بود جالب اینجا بود دختره انقدر از حمید پول کشید وبعدم رهاش کرد ورفت ولی بازم حمید احمقانه دوسش داشت
آیدین : یکم حالتو عوض کن سعید نگاه مادرت همش رو توه
متعجب آیدین رو نگاه کردم سری تکون داد وگفت : یکم اطرافت رو با نگاه دقیقتری نگاه کن چی تو رو انقدر سر به زیر کرده گذشته ای که بر نمی گرده وتو هم جبرانش کردی سعید کی می خوای باور کنی مقصر تو نبودی .
- بودم آیدین اگه فقط یکم حوای بابام رو داشتم این حال روزمون نبود
آیدین : تو دیگه خیلی داری خودتو اذیت می کنی
- بی خیال آیدین
آیدین سیگارشو انداخت وزیر پا له اش کرد وگفت : به هر حال مابستگی به تو داره داداشیم خوش ندارم با این حال ببینمت
دستی به شونه اش زدم وگفتم : چاکرتم داداش تو خیلی مهربونی
لبخند زد ورفت کنار یاس وپر مشتش گل یاس چید
- بریم تو آیدین سرده
آیدین : بریم
- ۸.۱k
- ۰۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط