فیک خوشحال باش دارم میام پیشت
فیک خوشحال باش دارم میام پیشت
بایای ا.ت رفت پیش تهیونگ
تق تق تق
تهیونگ ویو: صدای در زدن می اومد اجوما درو باز کرد
اجوما: بله؟
بابای ا.ت: برو به اربابت بگو بیاد
اجوما: بگم کی اومده؟
تهیونگ: کی بود اجوما
اجوما: ارباب گفتن دشمنتونه
تهیونگ: وایی این چی میگه
تهیونگ: چی میخوای دیگه حرومییی
بابای ا.ت: پس تو ا.ت رو انداختی از خونه بیرون؟
تهیونگ: اره اونم یکی مثل توعه
که یک دفعه بابای تهیونگ اسلحشو در اورد و روی سر تهیونگ گذاشت
ا.ت ویو: رفتم دنبال بابام رسیدم خونه تهیونگ که دیدم بابام اسلحه رو گرفته طرف تهیونگ
ا.ت: نههههه(جیق)بابا نکن تورو خدا شلیک نکن(گریه)
تهیونگ: ا.ت؟
بابای ا.ت: ا.ت برو عقب این مرد به درد تو نمیخوره یه هرزس
ا.ت: بابا من خیلی دوسش دارم
تهیونگ ویو: ا.ت گفت خیلی دوسم داره انقد گریه کرده بود ثداش گرفته بود و دماغش قرمز شده بود شاید اون با باباش فرق داشت ولی الان دیگه دیر شده
تهیونگ: ا.ت(داد)
ا.ت: بلهههه
تهیونگ: ببخشید واسه ی این که از خونه انداختمت بیرون و ببخشید برا رفتارام
ا.ت: باشه من درکت میکنم
که یهو بابای ا.ت شلیک میکنه و ا.ت میپره جلو ی تهیونگ و .....
بایای ا.ت رفت پیش تهیونگ
تق تق تق
تهیونگ ویو: صدای در زدن می اومد اجوما درو باز کرد
اجوما: بله؟
بابای ا.ت: برو به اربابت بگو بیاد
اجوما: بگم کی اومده؟
تهیونگ: کی بود اجوما
اجوما: ارباب گفتن دشمنتونه
تهیونگ: وایی این چی میگه
تهیونگ: چی میخوای دیگه حرومییی
بابای ا.ت: پس تو ا.ت رو انداختی از خونه بیرون؟
تهیونگ: اره اونم یکی مثل توعه
که یک دفعه بابای تهیونگ اسلحشو در اورد و روی سر تهیونگ گذاشت
ا.ت ویو: رفتم دنبال بابام رسیدم خونه تهیونگ که دیدم بابام اسلحه رو گرفته طرف تهیونگ
ا.ت: نههههه(جیق)بابا نکن تورو خدا شلیک نکن(گریه)
تهیونگ: ا.ت؟
بابای ا.ت: ا.ت برو عقب این مرد به درد تو نمیخوره یه هرزس
ا.ت: بابا من خیلی دوسش دارم
تهیونگ ویو: ا.ت گفت خیلی دوسم داره انقد گریه کرده بود ثداش گرفته بود و دماغش قرمز شده بود شاید اون با باباش فرق داشت ولی الان دیگه دیر شده
تهیونگ: ا.ت(داد)
ا.ت: بلهههه
تهیونگ: ببخشید واسه ی این که از خونه انداختمت بیرون و ببخشید برا رفتارام
ا.ت: باشه من درکت میکنم
که یهو بابای ا.ت شلیک میکنه و ا.ت میپره جلو ی تهیونگ و .....
۷.۳k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.