فیک خوشحال باش دارم میام پیشت
فیک خوشحال باش دارم میام پیشت
ا.ت: اقا میشه مزاحم نشی
تهیونگ: ببین ا.ت من همه چیز توعم
ا.ت: نه نیستی من هیچی یادم نمیاد
تهیونگ: تو منو یادت نیست چون فراموشی گرفتی(میاد نزدیک ا.ت)
ا.ت: این عطر تنت خیلی اشناست خیلیم بوی ارامش بخش و مست کننده ایه انگار قبلا این بو رو حس کردم
تهیونگ: این بویه که هرشب باهاش میخوابیدی
ا.ت: او واقعا؟
تهیونگ: اره
ا.ت: هعی منو تو چه نسبتی داریم
تهیونگ: تو عشق منی منم عشق تو؟
ا.ت: ازدواج کردیم؟
تهیونگ: نه هنوز
ا.ت: پس چرا ازم خواطتگاری نکردی
تهیونگ: تو هنوز خیلی کوشولویی
ا.ت: من چند سالمه و تو چندسالته
تهیونگ: من ۲۷ و تو ۱۸
ا.ت: چییی چقد بزرگیییی عههه قبول نیست اقاا(قهر الکی)
ا.ت: من میخوام از اینجا برم بیرون
تهیونگ: باشه عزیزم باهم میریم
ا.ت مرخص شد و رفتن عمارت تهیونگ
رسیدن
ا.ت: من خوابم میاد
تهیونگ: بیا تو بغل من بخواب
ا.ت: نههه لازم نکرده
تهیونگ: اما تو هر شب تو بغل من میخوابیدی اگه من بغلت نمیکردم خوابت نمیبرد(گریه شدید)
ا.ت: خیلی خب گریه نکن قلبم درد میگیره اشکاتو میبینم
ا.ت: اقا میشه مزاحم نشی
تهیونگ: ببین ا.ت من همه چیز توعم
ا.ت: نه نیستی من هیچی یادم نمیاد
تهیونگ: تو منو یادت نیست چون فراموشی گرفتی(میاد نزدیک ا.ت)
ا.ت: این عطر تنت خیلی اشناست خیلیم بوی ارامش بخش و مست کننده ایه انگار قبلا این بو رو حس کردم
تهیونگ: این بویه که هرشب باهاش میخوابیدی
ا.ت: او واقعا؟
تهیونگ: اره
ا.ت: هعی منو تو چه نسبتی داریم
تهیونگ: تو عشق منی منم عشق تو؟
ا.ت: ازدواج کردیم؟
تهیونگ: نه هنوز
ا.ت: پس چرا ازم خواطتگاری نکردی
تهیونگ: تو هنوز خیلی کوشولویی
ا.ت: من چند سالمه و تو چندسالته
تهیونگ: من ۲۷ و تو ۱۸
ا.ت: چییی چقد بزرگیییی عههه قبول نیست اقاا(قهر الکی)
ا.ت: من میخوام از اینجا برم بیرون
تهیونگ: باشه عزیزم باهم میریم
ا.ت مرخص شد و رفتن عمارت تهیونگ
رسیدن
ا.ت: من خوابم میاد
تهیونگ: بیا تو بغل من بخواب
ا.ت: نههه لازم نکرده
تهیونگ: اما تو هر شب تو بغل من میخوابیدی اگه من بغلت نمیکردم خوابت نمیبرد(گریه شدید)
ا.ت: خیلی خب گریه نکن قلبم درد میگیره اشکاتو میبینم
۵.۱k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.