متنفر میشوم از تمام دوستان پدرم

متنفر میشوم از تمامِ دوستانِ پدرم
که در کودکی عروسشان بودم و پدر تو جزئشان نبود
از دوستان مادرم هم
آشنایان
فامیلها
بیزارم از تمامِ
نسبت هایی‌ که با همه دارم و با تو نه!
از تمامِ مهمان هایی که می‌ایند و خانواده تو نیستند
کاش از این بی نسبتی به نزدیک ترینِ نسبت ها برسیم
من عروسِ قشنگتان شوم
و
تو دردانه دامادِ مادرم...

#دنیا_کاف
دیدگاه ها (۱)

گمت کرده ام همین نزدیکی ها یا شاید میان این همه روزمره گی پی...

جایَت کنارم خالیستمثلِ نبات کنارِ چای مثلِ گلپر رویِ انار مث...

بعد از عقد رفتیم برای شام شام ما دوتا را توی یک اتاق تزئین ش...

یکی از بهترین شعرهایی که تا حالا خوندم...ای که از کوچه ی معش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط