کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت٢٢
ب مهرداد گفتم
+مامانم بیچارم کرده نمیبری منو خونه
-ن تازه قراره خوش بگذرونیم
+وااای زنگ زد
-گوشیو بده من
+وای ن چی کار میخوای بکنی
-نگران نشو گوشیو بده
گوشیو با ترس بهش دادم
-اسم مامانت چیه
+شهناز ....تورو خدا میخوای چی کار کنی
-نگران نباش
انگشت مهرداد ک ب سمت گوشی رفت چشمامو بستم
با شنیدن صدای نازک شده مهرداد با تعجب چشمامو باز کردم موزیک انقدر صداش زیاد بودوهمه وسط بودن ک کسی متوجه ما نمیشد
گوشمو چسبوندم ب گوشیم ک صدای مامانمو بشنوم
گونه ام ی لحظه خورد ب دستای مردونه و گرم مهرداد نمیدونم چی شد ک قند تو دلم اب شد اما خودمو کشیدم اونطرف تر انگاری اینجا عقل حکم میکرد ن دل
-سلام شهناز خانم
با صدای مهرداد ترکیدم از خنده
*سکینه جون تویی
مهرداد با شنیدن اسم سکینه ی لحظه سکوت کرد و بعد گفت
-اره عزیزم
*پس ترانه کجاست
-ترانه گفته بود ک شما نگرانید ک تولد تموم نشده میخواست وسط تولد بره گفتم ب شما بگم تولد طولانیه شب امنیت نیس بزارم بره صبح میره خونه
با تعجب نگاهش کردم
*باشه عزیزم
یهو وسط مجلس یکی بلند داد زد مهرداد بیا وسط
یهو تمام وجودم فرو ریخت
مامانم گفت
*ترانه نگفته بود ک دحتر چپسر قاطیه
-اخه قاطی نیس ک
*ی صدایی اومد گفت مهرداد بیا وسط
-ن میدونید چیه اخه یکی از دوستام صداش کلفته بچه ها اذیتش میکنن میگن مهرداد
مامانم پشت تلفن غش کرد از خنده و گفت
*باش پس ترانه اونجا بمونه
-مرسی عزیزم فدات بشم
ی اخمی ب مهرداد کردم
اونم خدافظی کرد و قطع کرد و ی نفس راحت کشید
-اخه من با این هیبت سکینه؟
+فدات بشم؟ب مامانم میگی؟
-ایشالا دفعه بعدی ب شما میگم
+خوب بلدی چجوری خرم کنی
-دور از جون خر
+چی گفتی بدجنس
-هیچی گفتم دور از جونتون
+اونوقت چی گفتی من اینجا بخوابم؟
-اتاق مهتاب میخوابی ناواحت نباش
مهتاب خواهر مهرداد بود اون تنها کسی بود ک از ماجرای ما خبر داشت و نقشه کسی ک ب عنوان عروس اینده بیاد مهمونی امشب کار مهتاب بود
ادامه در پارت٢٣ #maryam
پارت٢٢
ب مهرداد گفتم
+مامانم بیچارم کرده نمیبری منو خونه
-ن تازه قراره خوش بگذرونیم
+وااای زنگ زد
-گوشیو بده من
+وای ن چی کار میخوای بکنی
-نگران نشو گوشیو بده
گوشیو با ترس بهش دادم
-اسم مامانت چیه
+شهناز ....تورو خدا میخوای چی کار کنی
-نگران نباش
انگشت مهرداد ک ب سمت گوشی رفت چشمامو بستم
با شنیدن صدای نازک شده مهرداد با تعجب چشمامو باز کردم موزیک انقدر صداش زیاد بودوهمه وسط بودن ک کسی متوجه ما نمیشد
گوشمو چسبوندم ب گوشیم ک صدای مامانمو بشنوم
گونه ام ی لحظه خورد ب دستای مردونه و گرم مهرداد نمیدونم چی شد ک قند تو دلم اب شد اما خودمو کشیدم اونطرف تر انگاری اینجا عقل حکم میکرد ن دل
-سلام شهناز خانم
با صدای مهرداد ترکیدم از خنده
*سکینه جون تویی
مهرداد با شنیدن اسم سکینه ی لحظه سکوت کرد و بعد گفت
-اره عزیزم
*پس ترانه کجاست
-ترانه گفته بود ک شما نگرانید ک تولد تموم نشده میخواست وسط تولد بره گفتم ب شما بگم تولد طولانیه شب امنیت نیس بزارم بره صبح میره خونه
با تعجب نگاهش کردم
*باشه عزیزم
یهو وسط مجلس یکی بلند داد زد مهرداد بیا وسط
یهو تمام وجودم فرو ریخت
مامانم گفت
*ترانه نگفته بود ک دحتر چپسر قاطیه
-اخه قاطی نیس ک
*ی صدایی اومد گفت مهرداد بیا وسط
-ن میدونید چیه اخه یکی از دوستام صداش کلفته بچه ها اذیتش میکنن میگن مهرداد
مامانم پشت تلفن غش کرد از خنده و گفت
*باش پس ترانه اونجا بمونه
-مرسی عزیزم فدات بشم
ی اخمی ب مهرداد کردم
اونم خدافظی کرد و قطع کرد و ی نفس راحت کشید
-اخه من با این هیبت سکینه؟
+فدات بشم؟ب مامانم میگی؟
-ایشالا دفعه بعدی ب شما میگم
+خوب بلدی چجوری خرم کنی
-دور از جون خر
+چی گفتی بدجنس
-هیچی گفتم دور از جونتون
+اونوقت چی گفتی من اینجا بخوابم؟
-اتاق مهتاب میخوابی ناواحت نباش
مهتاب خواهر مهرداد بود اون تنها کسی بود ک از ماجرای ما خبر داشت و نقشه کسی ک ب عنوان عروس اینده بیاد مهمونی امشب کار مهتاب بود
ادامه در پارت٢٣ #maryam
۱۸.۶k
۲۴ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.