فراتر از دوستی قسمت ⁴⁸
فراتر از دوستی قسمت ⁴⁸
نارا متقابلن هیونجین رو بغلش کرد یهو صدای هان در اومد
" هی...پس ایشون چی میشه *اشاره به فیلیکس* "
یهو فیلیکس دیگه نتونست تحمل کنه و از تراس رستوران خارج شد و رفت سمت دریا
دوباره صدای هان در اومد
" هی...یونگ بوکاااا "
دوست نداشت پیش کسی با گریه کردن ضعیف نشون داده بشه قدم میزد و یکسره اشک میریخت براش غیر باور بود که واقعا امید الکی نداشت و هیونجین زنده بود خیلی خوشحال بود خیلی خیلی زیاد ، این اشک ها هم میدونست که از سر خوشحالیه ، در کنارش خوشحال بود کسی نیومده دنبالش و میتونه راحت گریه کنه و خودش رو خالی کنه خسته شد و روی شن ها نشست کلاه هودیش رو گذاشته روی سرش و پاهاش رو تو دلش جمع کرد سرش رو گذاشت روی دوتا پاهاش که کوچیک نارا رو روی شونش حس کرد
" نارا برو پیش بابات الان میام باشه ؟ "
Hyunjin:
" همین الان هم پیش باباشه "
فیلیکس بلند شد و لباسش رو تکون داد و به یه سمت دیگه قدم برداشت
Hyunjin:
" راستش میدونی فکر میکردم وقتی ببینیم میپری بغلم و تو بغل من گریه میکنی و کتم رو خیس میکنی نمیدونستم که قراره اینجوری نادیدم بگیری *لبخند* "
فیلیکس دو دل شد اول خواست بره بغل هیونجین و سمتش رفت ولی سریع برگشت ، آخر دلش رو به دریا زد و سریع خودشو پرت کرد تو بغل هیونجین ، جوری پرید بغلش که نزدیک بود هیونجین بیوفته ولی هیونجین سریع خودش رو جمع کرد و باعث شد نیوفتن روی زمین هیونجین با دستش کلاه هودی فیلیکس رو به سمت پایین کشید و موهاش رو نوازش کرد ؛ نارا از اینکه میدید فیلیکس بلخره تو بغل یکی احساس امنیت میکنه و میتونه راحت باشه خوشحال بود خودش هم به سمت اونها حرکت کرد و خودش رو به زور بین اونها جا داد هیونجین رو به فیلیکس گفت
" با اجازه کی موهات رو رنگ کردی جوجه ؟ "
فیلیکس خندید و از هیونجین جدا شد
" نارا خانوم دستور دادن "
Nara:
" بابا نمیدونی که با موهای سیاه و چشای کبود افتاده شبیه روح سرگردان شده بود خودم بهش گفتم این رنگی کنه اینجوری کم تر شبیه روح سرگردانه "
Hyunjin:
" عجب ؛ جوجه من همه جوره خوشگله علل خصوص الان که موهاش هم بلند شده "
Nara:
" جوجه تو ؟ مامان منه واسه منه "
Hyunjin:
" نه بابا ؛ واسه ی خودمه "
Nara:
" نخیر ؛ مامانم واسه خودمه "
Hyunjin:
" نخیر برای منه خانوم کوچولو "
Felix:
" وای خدا بس کنید دیگه من برای هر دوتاتونم باشه ؟ "
Hyunjin:
" نه قبول نیست تو برای خودمی "
Nara:
" نخیر برای منه عععع "
Felix:
وای خدا بس کنید میرم خودمو تو دریا غرق میکنما "
فیلیکس دید هیونجین و نارا دارن به بحث دربارش ادامه میدم سمت دریا رفت ولی یهو هیونجین یه دستش رو گرفت نارا یه دست دیگش رو
" یه بار دیگه سر من بحث کنید با هر دوتاتون قهر میکنم باشه ؟ "
هیونجین و نارا باشه ای گفتن و به سمت تراس رستوران حرکت کردن
ادامه دارد.★
نارا متقابلن هیونجین رو بغلش کرد یهو صدای هان در اومد
" هی...پس ایشون چی میشه *اشاره به فیلیکس* "
یهو فیلیکس دیگه نتونست تحمل کنه و از تراس رستوران خارج شد و رفت سمت دریا
دوباره صدای هان در اومد
" هی...یونگ بوکاااا "
دوست نداشت پیش کسی با گریه کردن ضعیف نشون داده بشه قدم میزد و یکسره اشک میریخت براش غیر باور بود که واقعا امید الکی نداشت و هیونجین زنده بود خیلی خوشحال بود خیلی خیلی زیاد ، این اشک ها هم میدونست که از سر خوشحالیه ، در کنارش خوشحال بود کسی نیومده دنبالش و میتونه راحت گریه کنه و خودش رو خالی کنه خسته شد و روی شن ها نشست کلاه هودیش رو گذاشته روی سرش و پاهاش رو تو دلش جمع کرد سرش رو گذاشت روی دوتا پاهاش که کوچیک نارا رو روی شونش حس کرد
" نارا برو پیش بابات الان میام باشه ؟ "
Hyunjin:
" همین الان هم پیش باباشه "
فیلیکس بلند شد و لباسش رو تکون داد و به یه سمت دیگه قدم برداشت
Hyunjin:
" راستش میدونی فکر میکردم وقتی ببینیم میپری بغلم و تو بغل من گریه میکنی و کتم رو خیس میکنی نمیدونستم که قراره اینجوری نادیدم بگیری *لبخند* "
فیلیکس دو دل شد اول خواست بره بغل هیونجین و سمتش رفت ولی سریع برگشت ، آخر دلش رو به دریا زد و سریع خودشو پرت کرد تو بغل هیونجین ، جوری پرید بغلش که نزدیک بود هیونجین بیوفته ولی هیونجین سریع خودش رو جمع کرد و باعث شد نیوفتن روی زمین هیونجین با دستش کلاه هودی فیلیکس رو به سمت پایین کشید و موهاش رو نوازش کرد ؛ نارا از اینکه میدید فیلیکس بلخره تو بغل یکی احساس امنیت میکنه و میتونه راحت باشه خوشحال بود خودش هم به سمت اونها حرکت کرد و خودش رو به زور بین اونها جا داد هیونجین رو به فیلیکس گفت
" با اجازه کی موهات رو رنگ کردی جوجه ؟ "
فیلیکس خندید و از هیونجین جدا شد
" نارا خانوم دستور دادن "
Nara:
" بابا نمیدونی که با موهای سیاه و چشای کبود افتاده شبیه روح سرگردان شده بود خودم بهش گفتم این رنگی کنه اینجوری کم تر شبیه روح سرگردانه "
Hyunjin:
" عجب ؛ جوجه من همه جوره خوشگله علل خصوص الان که موهاش هم بلند شده "
Nara:
" جوجه تو ؟ مامان منه واسه منه "
Hyunjin:
" نه بابا ؛ واسه ی خودمه "
Nara:
" نخیر ؛ مامانم واسه خودمه "
Hyunjin:
" نخیر برای منه خانوم کوچولو "
Felix:
" وای خدا بس کنید دیگه من برای هر دوتاتونم باشه ؟ "
Hyunjin:
" نه قبول نیست تو برای خودمی "
Nara:
" نخیر برای منه عععع "
Felix:
وای خدا بس کنید میرم خودمو تو دریا غرق میکنما "
فیلیکس دید هیونجین و نارا دارن به بحث دربارش ادامه میدم سمت دریا رفت ولی یهو هیونجین یه دستش رو گرفت نارا یه دست دیگش رو
" یه بار دیگه سر من بحث کنید با هر دوتاتون قهر میکنم باشه ؟ "
هیونجین و نارا باشه ای گفتن و به سمت تراس رستوران حرکت کردن
ادامه دارد.★
۶.۸k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.