تبدیل
تبدیل
پارت ۵
با این حرفش زدم زیر گریه که توی جای گرمی فرو رفتم
بعد چند دقیقه ازش جدا شدم
ا.ت: من چیزی درباره تو نمیدونم پس بهتره خودت و معرفی کنی
پسره: درسته. اسم من جونگ کوک اما افراد نزدیکم بهم میگن کوک همونطور که میدونی من یه ومپایر ام ولی یه ومپایر معمولی نه یه ومپایر اصیل زاده
ا.ت: اوه خدای من . ولی ومپایر یعنی همون خوناشام؟
کوک: درسته . و تو ام یه معرفی بکن
ا.ت: اوم . من جانگ ا.ت هسم تنها بازمانده خاندان جانگ خاندان من یه خانواده اشرافی هستن و من باید اشرافی رفتار کنم و نمیتونم با کسی گرم بگیرم . ولی تو جزوی از خاندان سلطنتی هستی؟
کوک: درسته. من ولیعهدم و یه هفته دیگه مراسم تاج گذاريمه و میخوام تو هم توش حضور داشته باشی اما نه به عنوان یه فرد از خاندان جانگ
ا.ت: پس به عنوان چه کسی بیام؟
کوک: به عنوان همسر آینده من
با حرفی که زد رفتم توی شوک
ولی به خودم مسلط شدم و باشه ای گفتم
ا.ت: من باید به عمارتم برگردم چون کار های زیادی دارم
کوک بهم کمک کرد و به عمارت برم گردوند
لی: ارباب کجا رفتید چرا انقدر دیر برگشتید تمام عمارت در آشوب بود
اهمیتی بهش ندادم به اتاقم رفتم
بعد از انجام رسیدگی های پوستیم و بافتن موهای بلندم روی تخت دراز کشیدم
من از خون ریزی متنفرم و الان خودم شدم جزو کسایی که خون مردم و میمکن واقعا مسخره و تلخه
اما من چرا قبول کردم که به عنوان نامزدش به اون مهمونی برم؟
اصلا چرا انقدر خونسرد بودم؟
خدای من
من از قبل هم به خون خواری علاقه داشتم
اما از طرفی ام به خون ریزی متنفر بودم
راوی
ذهن دختر مشغول بود
کسی چه میدونست در گزشته چه اتفاقی افتاده؟
در آن طرف داستان فکر جئون جونگ کوک ولیعهد نژاد خونآشام ها مشغول بود
اما مشغول چه کسی؟
مشغول کسی که به تازگی دیده بود
اون دختر زیادی زیبا بود اما گذشته اون دخترک معصوم خیلی مشکوک بود
ولیعهد در حین تبدیل اون دختر به خونآشام متوجه شد که ژن خونآشام در بدن دختر درجریان ولی اون هر ژنی نبود ژن یک خونآشام سلطنتی بود
اما اون دختر از قلمروی
ومپایر های رام شده و مهربان بود
یا از قلمروی ومپایر های درنده؟
هوووم خببببب حدس بزنیددددد
شرطا
۲۰ لایک
۲۰ کامنت
پارت ۵
با این حرفش زدم زیر گریه که توی جای گرمی فرو رفتم
بعد چند دقیقه ازش جدا شدم
ا.ت: من چیزی درباره تو نمیدونم پس بهتره خودت و معرفی کنی
پسره: درسته. اسم من جونگ کوک اما افراد نزدیکم بهم میگن کوک همونطور که میدونی من یه ومپایر ام ولی یه ومپایر معمولی نه یه ومپایر اصیل زاده
ا.ت: اوه خدای من . ولی ومپایر یعنی همون خوناشام؟
کوک: درسته . و تو ام یه معرفی بکن
ا.ت: اوم . من جانگ ا.ت هسم تنها بازمانده خاندان جانگ خاندان من یه خانواده اشرافی هستن و من باید اشرافی رفتار کنم و نمیتونم با کسی گرم بگیرم . ولی تو جزوی از خاندان سلطنتی هستی؟
کوک: درسته. من ولیعهدم و یه هفته دیگه مراسم تاج گذاريمه و میخوام تو هم توش حضور داشته باشی اما نه به عنوان یه فرد از خاندان جانگ
ا.ت: پس به عنوان چه کسی بیام؟
کوک: به عنوان همسر آینده من
با حرفی که زد رفتم توی شوک
ولی به خودم مسلط شدم و باشه ای گفتم
ا.ت: من باید به عمارتم برگردم چون کار های زیادی دارم
کوک بهم کمک کرد و به عمارت برم گردوند
لی: ارباب کجا رفتید چرا انقدر دیر برگشتید تمام عمارت در آشوب بود
اهمیتی بهش ندادم به اتاقم رفتم
بعد از انجام رسیدگی های پوستیم و بافتن موهای بلندم روی تخت دراز کشیدم
من از خون ریزی متنفرم و الان خودم شدم جزو کسایی که خون مردم و میمکن واقعا مسخره و تلخه
اما من چرا قبول کردم که به عنوان نامزدش به اون مهمونی برم؟
اصلا چرا انقدر خونسرد بودم؟
خدای من
من از قبل هم به خون خواری علاقه داشتم
اما از طرفی ام به خون ریزی متنفر بودم
راوی
ذهن دختر مشغول بود
کسی چه میدونست در گزشته چه اتفاقی افتاده؟
در آن طرف داستان فکر جئون جونگ کوک ولیعهد نژاد خونآشام ها مشغول بود
اما مشغول چه کسی؟
مشغول کسی که به تازگی دیده بود
اون دختر زیادی زیبا بود اما گذشته اون دخترک معصوم خیلی مشکوک بود
ولیعهد در حین تبدیل اون دختر به خونآشام متوجه شد که ژن خونآشام در بدن دختر درجریان ولی اون هر ژنی نبود ژن یک خونآشام سلطنتی بود
اما اون دختر از قلمروی
ومپایر های رام شده و مهربان بود
یا از قلمروی ومپایر های درنده؟
هوووم خببببب حدس بزنیددددد
شرطا
۲۰ لایک
۲۰ کامنت
۶.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.