ارباب و بردهpart ⁸

#فیک_ارباب_و_برده

رفتیم خونه که گوشی کوک زنگ خورد
+الو ... چرا ....‌ باش ....الان میام
+ببخشید خودت آماده شو من میام دنبالت ساعت 8
_باشه

ویو ات

ساعت ۶ بود رفتم یه دوش ۴۵ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و حالا دادم و تصمیم گرفتم یکم کوک و عزییت(نمی‌دونم چطور نوشته میشه ازییت یا ... نمی‌دونم )
پس اون لباس بازه رو انتخاب کردم و پوشیدم و به میکاپ غلیظ کردم یه کت پوشیدم تا لباس زیرم معلوم نشه (همون لباس بازه )

فلش بک به ساعت 8

دیدم کوک رسیده رفتم پایین باهم با ماشین رفتیم سمت مهمونی وقتی رسیدیم کوک به یکی سلام داد

+سلام
ته ته سلام این خانوم خوشگل رو معرفی نمیکنی
_سلام من کیم ات هستم دوست دختر کوک
ته ته خوشبختم منم تهیونگ دوست کوک
_خوشبختم

رفتیم تو سعی کردم که کوک رو مست کنم خیلی ویسکی گفتم بیارن اما خودم زیاد نخوردم همینجوری که خورد دیدم خیلی مست شده پس کتمو در آوردم و رفتم برای اینکه بیشتر حرصش دراد با چند تا پسر صحبت کردم بعد نیم ساعت نگاه های سنگین یکی رو رو خودم احساس کردم دیدم کوک اومدم سمتم دستم رو محکم گرفت برد سمت ماشین و.......
در خماری بمونید

پارت بعد اصمات

شرط لایک 10
کامنت 50
فالور 17 (3تا عضو بیارید )