عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک

قسمت چهل و دو


ایوب بالاخره بستری شد و عمل شد
خدا رو شکر عمل موفقیت امیز بود
چند روز بعد با ایوب رفتیم شهر را بگردیم میخواست همه جای لندن را نشانم بدهد
دوربین عکاسیش را برداشت....



من هم محمد حسین را گذاشتم داخل کالسکه و چادرم را سرم کردم و رفتیم...توی راه بستنی خریدیم؛تنها خوراکی بود ک میشد با خیال راحت خورد و نگران حلال و حرام بودنش نبود.....
منافق ها توی خیابان بودند...
چند قدمی مسیرمان با مسیر راهپیمایی انها یکی میشد....



رویم را کیپ گرفتم و کالسکه را دنبال ایوب هل دادم ،ما را ک دیدند بلند تر شعار دادند....
شیطنت ایوب گل کرد دوربین را بالا گرفت ک مثلا عکس بگیرد،چند نفر امدند ک دوربینش را بگیرند.....ایوب واقعا هیچ عکسی،نیانداخته بود.....


ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

عاشقانه های پاکقسمت چهل و سهوقتی برگشتیم ایران ،ایوب رفت دنب...

عاشقانه های پاکقسمت چهل و چهاربرگشتم ...ایوب ب نرده ها تکیه ...

عاشقانه های پاکقسمت چهل و یکچند.روز قبل از عمل دست ایوب حسا...

عاشقانه های پاکقسمت چهلروز تعطیل رسیده بود و نمیشد دنبال خان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط