تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشس

تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم.
یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود
رو صندلی ته اتوبوس.دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه
چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:
(توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...
تو گرمت نمیشه بچه؟)
همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.
دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:
(چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)
دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت..
دیدگاه ها (۱)

سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند / غافل از واقعه روز حسابت ن...

ای شده مجنون خدا السلام / شاهرگ خون خدا السلامای شده سرشار د...

دوستم گفت دیوونه ای چادر میپوشی تو که حجابت خوب بود حالا واس...

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟...

بعد دیدن این دیگه اشک ندارم...💔

part21

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط