P:5
P:5
دیدم امد نزدیک که
گریم گرفت
_بلند شو گمشو
+و.اقعا
_گمشو ا.ت که میگیرم حاملت میکنم
+چ.شم
خداروشکر بلند شدم بدو بدو رفتم تو اتاق
لباسامو عوض کردم رفتم رو تخت خوابیدم
صبح
از خواب پاشدم رفتم دست صورتمو شستم رفتم پایین دیدم تهیونگ رو مبل خوابه روش پتو نبود رفتم پتو آوردم روش انداختم
_خودنمایی نکن من عاشقت نمیشم(سرد)
داشتم میرفتم که صدایی متوقتم کرد برگشتم دیدم تهیونگ همین حرف زد
+اما من فقط دیدم شما پتو ندارید ..
_ببند دهنتو گمشو نمیبینمت
+چ.شم
این چشه بهش خوبی نیومده
رفتم تو آشپز خونه
+ب.بخشید
÷بله خانم
+من گشنمه
÷بفرمایید بشینید
+باش
رفتم نشستم صبحونه بخورم که
_کسی اجازه داده چیزی بخوری
داشتم میخوردم که صدای تهیونگ امد
+بب.خشید گشنم بود
_به درک اینجا مفت نخور گمشو کار کن
+چشم
حتی اجازه غذا خوردن نداشتم پس مجبور شدم برم کار کنم بتونم غذا بخورم تو یه بار کار پیدا کردم گارسون بار شدم
باید تا آخر شب کار کنم
امشب باید میرفتم به بار رفتم آماده شدم تهیونگ نبود خونه خدارو شکر رفتم پایین رفتم به سمت بار
رسیدم بهم لباس باز دادن پوشیدم مجبور بودم باید برای یه اتاق یه لیوان الکل میبردم میگن خیلی شخص مهمیه حتمی مافیا هستش
لیوان برداشتم رفتم سمت اتاق خدا خدا میکردم بهم کاری نداشته باشه رفتم تو اتاق رفتم جلو لیوان بزارم که با کسی که دیدم نفسم بند آمد دیدم اون تهیونگه
_اینجا چیکار میکنی این چه لباسیه (داد)
+خ.ودت گفتی کار پیدا کن منم کارپیدا کردم
_تا حالا برای چنتا مرد با این لباس الکل. بردی ها (داد)
+ب.خدا تازه امدم
_هوف برو. خداتو شکر کن وگرنه زندت نمیزارم گمشو وسیله هاتو جمع کن دیگه اینجا کار نمیکنی فهمیدی
+چ.شم
رفتیم تو ماشین
_تو با این لباس یکی بلایی سرت میآورد چی (داد)
+کار دیگه ای نبود کنم چون سنم کم بود این کار بزور پیدا کردم
_فا.ک توش
چیزی نگفتیم رفتیم عمارت
_گمشو پیدا شو یبار دیگه با این لباس ببینمت جرت میدم حالا گمشو
+باش
رفتم تو اتاقم این چشه یه روز میگه کار کن یه روز میگه نکن من چه کنم خو
چیزی نگفتم لباسامو عوض کردم رفتم رو تختم اروم دراز کشیدم که خوابم برد
دیدم امد نزدیک که
گریم گرفت
_بلند شو گمشو
+و.اقعا
_گمشو ا.ت که میگیرم حاملت میکنم
+چ.شم
خداروشکر بلند شدم بدو بدو رفتم تو اتاق
لباسامو عوض کردم رفتم رو تخت خوابیدم
صبح
از خواب پاشدم رفتم دست صورتمو شستم رفتم پایین دیدم تهیونگ رو مبل خوابه روش پتو نبود رفتم پتو آوردم روش انداختم
_خودنمایی نکن من عاشقت نمیشم(سرد)
داشتم میرفتم که صدایی متوقتم کرد برگشتم دیدم تهیونگ همین حرف زد
+اما من فقط دیدم شما پتو ندارید ..
_ببند دهنتو گمشو نمیبینمت
+چ.شم
این چشه بهش خوبی نیومده
رفتم تو آشپز خونه
+ب.بخشید
÷بله خانم
+من گشنمه
÷بفرمایید بشینید
+باش
رفتم نشستم صبحونه بخورم که
_کسی اجازه داده چیزی بخوری
داشتم میخوردم که صدای تهیونگ امد
+بب.خشید گشنم بود
_به درک اینجا مفت نخور گمشو کار کن
+چشم
حتی اجازه غذا خوردن نداشتم پس مجبور شدم برم کار کنم بتونم غذا بخورم تو یه بار کار پیدا کردم گارسون بار شدم
باید تا آخر شب کار کنم
امشب باید میرفتم به بار رفتم آماده شدم تهیونگ نبود خونه خدارو شکر رفتم پایین رفتم به سمت بار
رسیدم بهم لباس باز دادن پوشیدم مجبور بودم باید برای یه اتاق یه لیوان الکل میبردم میگن خیلی شخص مهمیه حتمی مافیا هستش
لیوان برداشتم رفتم سمت اتاق خدا خدا میکردم بهم کاری نداشته باشه رفتم تو اتاق رفتم جلو لیوان بزارم که با کسی که دیدم نفسم بند آمد دیدم اون تهیونگه
_اینجا چیکار میکنی این چه لباسیه (داد)
+خ.ودت گفتی کار پیدا کن منم کارپیدا کردم
_تا حالا برای چنتا مرد با این لباس الکل. بردی ها (داد)
+ب.خدا تازه امدم
_هوف برو. خداتو شکر کن وگرنه زندت نمیزارم گمشو وسیله هاتو جمع کن دیگه اینجا کار نمیکنی فهمیدی
+چ.شم
رفتیم تو ماشین
_تو با این لباس یکی بلایی سرت میآورد چی (داد)
+کار دیگه ای نبود کنم چون سنم کم بود این کار بزور پیدا کردم
_فا.ک توش
چیزی نگفتیم رفتیم عمارت
_گمشو پیدا شو یبار دیگه با این لباس ببینمت جرت میدم حالا گمشو
+باش
رفتم تو اتاقم این چشه یه روز میگه کار کن یه روز میگه نکن من چه کنم خو
چیزی نگفتم لباسامو عوض کردم رفتم رو تختم اروم دراز کشیدم که خوابم برد
۱۴.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲