P: 8
P: 8
من دوباره خوابیدم
شب بلند شدم دلم خیلی درد میکرد
رفتم پایین قرص بخورم
قرص خوردم بازم درد میگرفت
+ای دلم
_اینجا چی میخوای
با صدای آشنا سرم آوردم بالا دیدم تهیونگ
+د.لم خیلی درد میکنه
چیزی نگفت داشت میرفت که
+آخ
_هوف دختره چندش
برای استایل بغلم کرد برد حموم
لباسامو در اورد گذاشت تو وان
خودشم لباسش در اورد امد پشتم نشست دلمو ماساژ داد
_دور برت نداره حالم بهم میخوره اون صداتو بشنوم بخاطر همین دلتو ماساژ میدم
+م.منون
دلم ماساژ داد خوب شدم رفت از حموم بیرون منم لباس پوشیدم رفتم بیرون
رو تخت دراز کشیدم که خوابم برد خوابیدم
صبح بیدار شدم رفتم صبحونه خوردم
رفتم رو مبل نشستم داشتم سریال میدیدم
که
_اینجا چه غلطی میکنی
+ا.م بب.خشید
_هوف
امد نزدیک که رفتم عقب همین طور امد نزدیک اکه خوردم به دیوار من جلوی گوشم
_از من میترسی کوچولو 😏
+.........
_گفتم بدم میاد کسی جوابم نده
+ب.له
_😏گمشو نبینمت
+چ.شم
رفتم بالا خو من چرا باید ازش بترسم
ایش ولش
نشستم رو تخت داشتم فکر میکردم که اصلا به زمان توجه نکردم که دیدم شب شده
نشسته بودم گشنم بود رفتم پایین هیچ کس نبود یه چیزی خوردم رفتم دوباره تو اتاقم
برق اتاقم خاموش بود رفتم موهامو باز کردم با دستم دادم عقب که صدایی از پشتم امد
_آخ
صداش آشنا بود برگشتم چون تاریک بود دیده نمی شد
رفتم برق روشن کردم دیدم تهیونگ با دستش چشماشو گرفته
+خوبی تقصیر من نبود
_آخ خدا لعنتت کنه
خو من چیکار کردم وقتی امد پشتم وایستاد
رفتم سمتش خوبید
خواستم دست بزارم رو چشمش که دستم محکم پس زد
+آخ
_حق دست زدن به من نداری فهمیدی
موهامو گرفت کشید
+آخ
_یبار دیگه ببینم موهاتو باز کردی خودم کوتاشون میکنم الان ببندشون
+آخ
موهام هنوز دستش بود
_فهمیدی (داد)
+ب.له
موهامو ول کرد
_آفرین ه.رزه کوچولو
از اتاق رفت بیرون نشستم گریه کردم چرا من آنقدر بدبختم از مامان بابام که مردن اینم از دایی سگ اخلاق من
من چیکار کردم مگه باید انقدر زجر بکشم من حتی اجازه باز کردن موهام نداشتم
حتی جرعت ندارم بهش بگم تو اون بهم گفت ه.رزه من ه.رزه نیستم
زانو هامو بغل کردم گریه کردم اصلا نخوابیدم
چند روز بود از اتاقم نه بیرون رفتم نه غذا خوردم
فقط گریه میکردم
خیلی ضعیف شده بودم
نشسته بودم که یکی از خد متکارا امد تو اتاقم
÷خانم بفرمایید غذا
+نمی خورم
÷اما خیلی ضعیف شدید لطفا
+برو بیرون
÷چشم
رفت بیرون من نشسته بودم که در اتاقم با شدت باز شد
دیدم تهیونگ با یه سینی غذا
_بیا بگیر اینو بخور
+نمی خورم
_ازت نظر نخواستم بگیر بخور رو حرف منم حرف نزن
+ولم کن چرا منو عذاب میدی ها من چیکار کردم باعث مرگ مامان بابام من نبودم چرا باید آنقدر زجر بکشم همه بهم زور بگن ها چرا(داد گریه)
_خفه شو سر من داد نزن فکر نکن دلم برات میسوزه این غذا رو یا کوفت کن یا میام میدم تو دهنت
چیزی نگفتم گریه کردم
_گمشو بیا بخور
+از این دنیا متنفرم از آدما توش
_ماهم از تو متنفریم اما من به خونت تشنم
+چرا منو نمی کشی راحت شی
_هه فکر کردی به این زودی خلاصت میکنم باید عذاب بکشی خودت با دستای خودت بمیری
غذارو جلوم پرت کرد
_گمشو بخور
ولی من نخوردم
_بخور(داد)
از دادش ترسیدم غذا رو خوردم
_آفرین کوچولو
از اتاق رفت بیرون خسته شده بودم دلم میخواست بمیرم ولی نمیشد نه اینجا شیشه ای بود نه تیغ خیلی بد بود
خیلی خسته بودم رفتم خوابیدم
اصلا دوست نداشتم بیدار شم دلم میخواست همین طور بخوابم که با صدای چیزی از خواب پاشدم رفتم جلو در صدای داد از پایین میومد رفتم پایین صدا از اتاق شکنجه میومد رفتم تو که دیدم ......
من دوباره خوابیدم
شب بلند شدم دلم خیلی درد میکرد
رفتم پایین قرص بخورم
قرص خوردم بازم درد میگرفت
+ای دلم
_اینجا چی میخوای
با صدای آشنا سرم آوردم بالا دیدم تهیونگ
+د.لم خیلی درد میکنه
چیزی نگفت داشت میرفت که
+آخ
_هوف دختره چندش
برای استایل بغلم کرد برد حموم
لباسامو در اورد گذاشت تو وان
خودشم لباسش در اورد امد پشتم نشست دلمو ماساژ داد
_دور برت نداره حالم بهم میخوره اون صداتو بشنوم بخاطر همین دلتو ماساژ میدم
+م.منون
دلم ماساژ داد خوب شدم رفت از حموم بیرون منم لباس پوشیدم رفتم بیرون
رو تخت دراز کشیدم که خوابم برد خوابیدم
صبح بیدار شدم رفتم صبحونه خوردم
رفتم رو مبل نشستم داشتم سریال میدیدم
که
_اینجا چه غلطی میکنی
+ا.م بب.خشید
_هوف
امد نزدیک که رفتم عقب همین طور امد نزدیک اکه خوردم به دیوار من جلوی گوشم
_از من میترسی کوچولو 😏
+.........
_گفتم بدم میاد کسی جوابم نده
+ب.له
_😏گمشو نبینمت
+چ.شم
رفتم بالا خو من چرا باید ازش بترسم
ایش ولش
نشستم رو تخت داشتم فکر میکردم که اصلا به زمان توجه نکردم که دیدم شب شده
نشسته بودم گشنم بود رفتم پایین هیچ کس نبود یه چیزی خوردم رفتم دوباره تو اتاقم
برق اتاقم خاموش بود رفتم موهامو باز کردم با دستم دادم عقب که صدایی از پشتم امد
_آخ
صداش آشنا بود برگشتم چون تاریک بود دیده نمی شد
رفتم برق روشن کردم دیدم تهیونگ با دستش چشماشو گرفته
+خوبی تقصیر من نبود
_آخ خدا لعنتت کنه
خو من چیکار کردم وقتی امد پشتم وایستاد
رفتم سمتش خوبید
خواستم دست بزارم رو چشمش که دستم محکم پس زد
+آخ
_حق دست زدن به من نداری فهمیدی
موهامو گرفت کشید
+آخ
_یبار دیگه ببینم موهاتو باز کردی خودم کوتاشون میکنم الان ببندشون
+آخ
موهام هنوز دستش بود
_فهمیدی (داد)
+ب.له
موهامو ول کرد
_آفرین ه.رزه کوچولو
از اتاق رفت بیرون نشستم گریه کردم چرا من آنقدر بدبختم از مامان بابام که مردن اینم از دایی سگ اخلاق من
من چیکار کردم مگه باید انقدر زجر بکشم من حتی اجازه باز کردن موهام نداشتم
حتی جرعت ندارم بهش بگم تو اون بهم گفت ه.رزه من ه.رزه نیستم
زانو هامو بغل کردم گریه کردم اصلا نخوابیدم
چند روز بود از اتاقم نه بیرون رفتم نه غذا خوردم
فقط گریه میکردم
خیلی ضعیف شده بودم
نشسته بودم که یکی از خد متکارا امد تو اتاقم
÷خانم بفرمایید غذا
+نمی خورم
÷اما خیلی ضعیف شدید لطفا
+برو بیرون
÷چشم
رفت بیرون من نشسته بودم که در اتاقم با شدت باز شد
دیدم تهیونگ با یه سینی غذا
_بیا بگیر اینو بخور
+نمی خورم
_ازت نظر نخواستم بگیر بخور رو حرف منم حرف نزن
+ولم کن چرا منو عذاب میدی ها من چیکار کردم باعث مرگ مامان بابام من نبودم چرا باید آنقدر زجر بکشم همه بهم زور بگن ها چرا(داد گریه)
_خفه شو سر من داد نزن فکر نکن دلم برات میسوزه این غذا رو یا کوفت کن یا میام میدم تو دهنت
چیزی نگفتم گریه کردم
_گمشو بیا بخور
+از این دنیا متنفرم از آدما توش
_ماهم از تو متنفریم اما من به خونت تشنم
+چرا منو نمی کشی راحت شی
_هه فکر کردی به این زودی خلاصت میکنم باید عذاب بکشی خودت با دستای خودت بمیری
غذارو جلوم پرت کرد
_گمشو بخور
ولی من نخوردم
_بخور(داد)
از دادش ترسیدم غذا رو خوردم
_آفرین کوچولو
از اتاق رفت بیرون خسته شده بودم دلم میخواست بمیرم ولی نمیشد نه اینجا شیشه ای بود نه تیغ خیلی بد بود
خیلی خسته بودم رفتم خوابیدم
اصلا دوست نداشتم بیدار شم دلم میخواست همین طور بخوابم که با صدای چیزی از خواب پاشدم رفتم جلو در صدای داد از پایین میومد رفتم پایین صدا از اتاق شکنجه میومد رفتم تو که دیدم ......
۱۲.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲