P:3
P:3
رفتیم تو خونه که منو برد تو اتاق شکنجه من بست به تخت
+تروخدا بقران من کاری نکردم(گریه)
_خفه شو (داد)
شلاق برداشت نزدیک ۲۰ تا زد
دیگه توان نداشتم بدنم خون میومد خیلی بدنم درد داشت من بی دلیل شکنجه شدم چرا آخه باید بی دلیل شکنجه بشم
از درد شدید بیهوش شدم
دست پام بسته بود
صبح
دیدم یکی دست پامو باز میکنه چشمام یواش یواش باز کردم دیدم خدمتکار
÷خانم آقا گفتن دستاتون باز کنم
+ممنون(بی حال)
÷کمک میخواید
+نه
خدمتکار رفت آروم بلند شدم رفتم سمت اتاقم رفتم حموم به بدنم آب زدم که بدنم سوخت خودمو شستم رفتم بیرون
لباسامو پوشیدم تو اتاقم نشستم که دیدم خدمتکار امد بالا یه سینی دستش بود داد بهم
÷بفرما خانم آقا گفتن بهتون بدم
بعد آقا گفتن دیگه مدرسه نمیرید
+چ.ی چی
÷آقا گفتن
+باش
سینی گرفتم غذا رو خوردم چرا نباید برم مدرسه چه بهتر مدرسه نمیرم
دیگه اون میا نمیبینم نشسته بودم که دیدم یکی امد اتاقم
_قاتل کوچولو انگار هنوز زنده ای
+.......
_بدم میاد کسی جواب نده
+ب.له
_بهت گفتم مدرسه شر درست نکن چی چرت پرت گفتی نکنه عاشقم شدی
+ن.ه
_ببین من عاشق ه.رزه هایی مثل تو نمیشم ازت متنفرم که باعث مرگ خواهرم شدی
+.......
_اینارو ولش بهت گفتن که دیگه مدرسه نمیری
+ب.له
_امشب کلی مهمون دارم باید تو این مهمونی نقش دوست دخترمو بازی کنی فهمیدی
+چ.ی
_ازت اجازه نخواستم امشب آماده شو همه مافیا هستن مواظب باش شاید دیدی به یکیشون فروختمت بردشون شدی
از این حرفش ترسیدم
ازش بعید نبود
_خدمتکار لباست میاره
+چ.شم
_آفرین دختر حرف گوش کن
رفت بیرون بعد چند دقیقه یه خدمتکار امد لباس داد رفت لباسش خیلی باز کوتاه بود
هوف رفتم حموم امدم بیرون ساعت ۸ مهمونی بود الان ۷ موهامو خوش کردم آرایش کردم آماده شدم
لباس بدنم خیلی نشون میداد ساعت ۸ شد
از اتاق امدم بیرون رفتم تو سالن همه بودن همه داشتن نگام میکردن
رفتم جلو تر دیدم تهیونگ رو مبل نشسته دوتا دختر رو پاهاش نشستن آروم رفتم نشستم ولی بغلش نشسته بود
_ام دوست دخترم امد بهتره که برید
علامت اون دوتا دخترا اولی £ دومی €)
£دختر سک.سی
€شبیه میموناس
_خو برید
اونا رفتن بعد تهیونگ بهم اشاره کرد برم پیشش رفتم پیشش بشین خاستم بشینم که منو کشید افتادم رو پاش که.......
رفتیم تو خونه که منو برد تو اتاق شکنجه من بست به تخت
+تروخدا بقران من کاری نکردم(گریه)
_خفه شو (داد)
شلاق برداشت نزدیک ۲۰ تا زد
دیگه توان نداشتم بدنم خون میومد خیلی بدنم درد داشت من بی دلیل شکنجه شدم چرا آخه باید بی دلیل شکنجه بشم
از درد شدید بیهوش شدم
دست پام بسته بود
صبح
دیدم یکی دست پامو باز میکنه چشمام یواش یواش باز کردم دیدم خدمتکار
÷خانم آقا گفتن دستاتون باز کنم
+ممنون(بی حال)
÷کمک میخواید
+نه
خدمتکار رفت آروم بلند شدم رفتم سمت اتاقم رفتم حموم به بدنم آب زدم که بدنم سوخت خودمو شستم رفتم بیرون
لباسامو پوشیدم تو اتاقم نشستم که دیدم خدمتکار امد بالا یه سینی دستش بود داد بهم
÷بفرما خانم آقا گفتن بهتون بدم
بعد آقا گفتن دیگه مدرسه نمیرید
+چ.ی چی
÷آقا گفتن
+باش
سینی گرفتم غذا رو خوردم چرا نباید برم مدرسه چه بهتر مدرسه نمیرم
دیگه اون میا نمیبینم نشسته بودم که دیدم یکی امد اتاقم
_قاتل کوچولو انگار هنوز زنده ای
+.......
_بدم میاد کسی جواب نده
+ب.له
_بهت گفتم مدرسه شر درست نکن چی چرت پرت گفتی نکنه عاشقم شدی
+ن.ه
_ببین من عاشق ه.رزه هایی مثل تو نمیشم ازت متنفرم که باعث مرگ خواهرم شدی
+.......
_اینارو ولش بهت گفتن که دیگه مدرسه نمیری
+ب.له
_امشب کلی مهمون دارم باید تو این مهمونی نقش دوست دخترمو بازی کنی فهمیدی
+چ.ی
_ازت اجازه نخواستم امشب آماده شو همه مافیا هستن مواظب باش شاید دیدی به یکیشون فروختمت بردشون شدی
از این حرفش ترسیدم
ازش بعید نبود
_خدمتکار لباست میاره
+چ.شم
_آفرین دختر حرف گوش کن
رفت بیرون بعد چند دقیقه یه خدمتکار امد لباس داد رفت لباسش خیلی باز کوتاه بود
هوف رفتم حموم امدم بیرون ساعت ۸ مهمونی بود الان ۷ موهامو خوش کردم آرایش کردم آماده شدم
لباس بدنم خیلی نشون میداد ساعت ۸ شد
از اتاق امدم بیرون رفتم تو سالن همه بودن همه داشتن نگام میکردن
رفتم جلو تر دیدم تهیونگ رو مبل نشسته دوتا دختر رو پاهاش نشستن آروم رفتم نشستم ولی بغلش نشسته بود
_ام دوست دخترم امد بهتره که برید
علامت اون دوتا دخترا اولی £ دومی €)
£دختر سک.سی
€شبیه میموناس
_خو برید
اونا رفتن بعد تهیونگ بهم اشاره کرد برم پیشش رفتم پیشش بشین خاستم بشینم که منو کشید افتادم رو پاش که.......
۱۱.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲