رمان شوتو
رمان شوتو
پارت 12
شوتو: اینجا خارج از شهره بیا تا شهر ببرمت
ا/ت: نع نمی خواد
شوتو: ولی اگه همین طوری بخوای پیاده بری تا نصف شبی طون میکشه
ناچار قبول کردم و سوار ماشینش شدم
شوتو در حالی که ماشینو زده بود رو اتومات برگشت و عین یه بچه گربه دستمو لیس زد
من که قرمز شده بودم دستمو کشیدمو گفتم: د ددداریییی چیکار میکنی
شوتو: خب دیگه تا اینجا رسوندمت بقیشو خودت زحمت میکشی
پارت 12
شوتو: اینجا خارج از شهره بیا تا شهر ببرمت
ا/ت: نع نمی خواد
شوتو: ولی اگه همین طوری بخوای پیاده بری تا نصف شبی طون میکشه
ناچار قبول کردم و سوار ماشینش شدم
شوتو در حالی که ماشینو زده بود رو اتومات برگشت و عین یه بچه گربه دستمو لیس زد
من که قرمز شده بودم دستمو کشیدمو گفتم: د ددداریییی چیکار میکنی
شوتو: خب دیگه تا اینجا رسوندمت بقیشو خودت زحمت میکشی
۲.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲