رمان شوتو
رمان شوتو
پارت 13
از ماشین پیاده شدمو رفتم خونه
ا/ت:سلام مامان من اومدم خونهه
-خیلی دیر کردی مهمونا رفتن
ا/ت؛ ها؟ جدی؟
-بیا اتاقتو جمع کن تا شام حاضر بشه
اتاقمو جمع کردمو رفتم خوابیدم ولی هنوز اون اتفاقا از ذهنم بیرون نمی رفت
واییی باورم نمیشهههه!!! شوتو وقتی میخوابه خیلی بامزس! فقط لبااااشششش!
هااااااا؟ الان چیشد؟ اون ازم خواست باهاش پیتزا بخورمو من رد کردمممممم؟!!!!
پارت 13
از ماشین پیاده شدمو رفتم خونه
ا/ت:سلام مامان من اومدم خونهه
-خیلی دیر کردی مهمونا رفتن
ا/ت؛ ها؟ جدی؟
-بیا اتاقتو جمع کن تا شام حاضر بشه
اتاقمو جمع کردمو رفتم خوابیدم ولی هنوز اون اتفاقا از ذهنم بیرون نمی رفت
واییی باورم نمیشهههه!!! شوتو وقتی میخوابه خیلی بامزس! فقط لبااااشششش!
هااااااا؟ الان چیشد؟ اون ازم خواست باهاش پیتزا بخورمو من رد کردمممممم؟!!!!
۲.۱k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.