عمارت
#عمارت
#part۱۸
_چیشده کاراگاه؟
*بفرمایید داخل
رفتم داخل. کاراگاه چند تا نشونه بهم داد. گفت موهای ا.ت چند تاش رو توی اتاق پیدا کردن، وقتی آزمایش ازش گرفتن فهمیدن چه کسی دستش به موهای ا.ت خورده!
_خـ....خب چه کسی بوده؟
با هیجان منتظر شنیدن یه اسم بودم.
*سئوجون....شخصی به این اسم میشناسید؟
با گفتن این اسم کلی سوال تو مغزم بود!
سئوجون؟ همونی که معامله رو بردم باهاش؟ برادر ناتنیم؟
*چیشده جناب کیم؟
از فکرام در اومدم بیرون.
_به کمکتون نیاز دارم کاراگاه
*در خدمتم
پوزخندی روی لبم نمایان شد.
_میدونم چیکارت کنم...
اروم زیر لب گفتم.
••••••••••••••
#تهیونگ
کاراگاه گفت اگه نایون بهوش بیاد میتونه کمکمون کنه!
ولی اون توی کماست!
یه نقشه عالی برای گیر انداختن اون عوضی کشیدم! یه نقشه ای که کامل میمونه تو دام من.
قرار شد سوجین رو بفرستم!
صدای در اتاقم اومد.
_بیا تو
فندک رو زیر سیگار گذاشتمو روشنش کردم.
*سلام قربان
با اومدم سوجین لبخندی روی لبام نمایان شد.
_خوبی؟
*ممنون
با لبخند کمرنگ گفت.
_ماموریت داریم
*معلومه...همیشه برای ماموریت شما منو میبینید
با پوزخند گفت. رفتم نزدیکش.
_مگه دلیل دیگه ای هم باید باشه؟
دود سیگار رو دادم بیرون. آب دهنشو قورت داد.
*خیر...امرتون؟
_میگم...عجله نکن!
نشستم روی صندلی. اونم نشست. براش همه چیو توضیح دادم.
*پس بالاخره پیداش کردی؟
با لبخند گفت.
_نه، دارم میگم تو پیداش کنی
*اونو نمیگم
با این حرف بهش نگاه کردم.
_پس کی؟
اومد نزدیک.
*کسی که قبلا دوسش داشتی
با این جمله دوباره همون خوابی که دیدم اومد تو ذهنم! نفس عمیقی کشیدم و یه لیوان آب خوردم.
نگران نباش تهیونگ...
تو نجاتش میدی...
و بعد میفهمی کی بوده...
*هیچ وقت نخواستی قبول کنی که اون...
نزاشتم حرفش ادامه پیدا کنه.
_نمرده! زنده ست
پوزخند زد.
*اگه بود چرا نمیاد پیشت؟
بهش نگاه کردم.
_چون منتظر منه
خندید.
*تهیونگ...این همه ساده نباش، تو نصف زندگیت رو به پاش گذاشتی ولی اون نیست!
ا.ت نبود؟ ولی بود!!! از عصبانیت لیوان رو شکوندم!
_خفه شو سوجین! میگم اون زنده ستتت!
داد زدم. سوجین خیلی ترسیده بود!
یانگسو یهو درو باز کرد!
یانگسو: چیشده قربان؟
_گمشو بیرونننن
داد زدم. یانگسو رفت بیرون. سوجین چشماش پر اشک شد!
_مـ....متاسفم مـ...
نزاشت حرفم تموم بشه و برگه هارو برداشت.
*با اطلاعات بیشتری برمیگردم کنارتون قربان
رفت بیرون. میدونستم تمام تلاششو میکنه تا کنارم خوب بنظر بیاد! از نظر من اون دوست خوب و عالی ایه!
ولی...
#part۱۸
_چیشده کاراگاه؟
*بفرمایید داخل
رفتم داخل. کاراگاه چند تا نشونه بهم داد. گفت موهای ا.ت چند تاش رو توی اتاق پیدا کردن، وقتی آزمایش ازش گرفتن فهمیدن چه کسی دستش به موهای ا.ت خورده!
_خـ....خب چه کسی بوده؟
با هیجان منتظر شنیدن یه اسم بودم.
*سئوجون....شخصی به این اسم میشناسید؟
با گفتن این اسم کلی سوال تو مغزم بود!
سئوجون؟ همونی که معامله رو بردم باهاش؟ برادر ناتنیم؟
*چیشده جناب کیم؟
از فکرام در اومدم بیرون.
_به کمکتون نیاز دارم کاراگاه
*در خدمتم
پوزخندی روی لبم نمایان شد.
_میدونم چیکارت کنم...
اروم زیر لب گفتم.
••••••••••••••
#تهیونگ
کاراگاه گفت اگه نایون بهوش بیاد میتونه کمکمون کنه!
ولی اون توی کماست!
یه نقشه عالی برای گیر انداختن اون عوضی کشیدم! یه نقشه ای که کامل میمونه تو دام من.
قرار شد سوجین رو بفرستم!
صدای در اتاقم اومد.
_بیا تو
فندک رو زیر سیگار گذاشتمو روشنش کردم.
*سلام قربان
با اومدم سوجین لبخندی روی لبام نمایان شد.
_خوبی؟
*ممنون
با لبخند کمرنگ گفت.
_ماموریت داریم
*معلومه...همیشه برای ماموریت شما منو میبینید
با پوزخند گفت. رفتم نزدیکش.
_مگه دلیل دیگه ای هم باید باشه؟
دود سیگار رو دادم بیرون. آب دهنشو قورت داد.
*خیر...امرتون؟
_میگم...عجله نکن!
نشستم روی صندلی. اونم نشست. براش همه چیو توضیح دادم.
*پس بالاخره پیداش کردی؟
با لبخند گفت.
_نه، دارم میگم تو پیداش کنی
*اونو نمیگم
با این حرف بهش نگاه کردم.
_پس کی؟
اومد نزدیک.
*کسی که قبلا دوسش داشتی
با این جمله دوباره همون خوابی که دیدم اومد تو ذهنم! نفس عمیقی کشیدم و یه لیوان آب خوردم.
نگران نباش تهیونگ...
تو نجاتش میدی...
و بعد میفهمی کی بوده...
*هیچ وقت نخواستی قبول کنی که اون...
نزاشتم حرفش ادامه پیدا کنه.
_نمرده! زنده ست
پوزخند زد.
*اگه بود چرا نمیاد پیشت؟
بهش نگاه کردم.
_چون منتظر منه
خندید.
*تهیونگ...این همه ساده نباش، تو نصف زندگیت رو به پاش گذاشتی ولی اون نیست!
ا.ت نبود؟ ولی بود!!! از عصبانیت لیوان رو شکوندم!
_خفه شو سوجین! میگم اون زنده ستتت!
داد زدم. سوجین خیلی ترسیده بود!
یانگسو یهو درو باز کرد!
یانگسو: چیشده قربان؟
_گمشو بیرونننن
داد زدم. یانگسو رفت بیرون. سوجین چشماش پر اشک شد!
_مـ....متاسفم مـ...
نزاشت حرفم تموم بشه و برگه هارو برداشت.
*با اطلاعات بیشتری برمیگردم کنارتون قربان
رفت بیرون. میدونستم تمام تلاششو میکنه تا کنارم خوب بنظر بیاد! از نظر من اون دوست خوب و عالی ایه!
ولی...
۱۲.۵k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.