رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت بهاره
#پارت_۸۴
سامی: اونوقت منم جدوآبادتونو میارم جلو چش پارساتون!
خندیدم _این الان جبران غیرت نداشته سپهره!! کاری نداری؟
سامی: باشه باشخ فرارکن تو مگه عاشق ماهور نیستی؟!چرا گه میزنی به زندگیت عزیزمن چرا؟؟
_خدافظی!
سامی: نه من نه تو! خدافظ
رفتم خونه که سپهر مث چی توهال منتظرم بود.
سپهر: کجابودی؟
_سرخاک بابام!
سپهر: بشین ترانه!
نشستم رومبل کنارش
سپهر: ترانه بخاطرمن قبول کن! ن میذارنن عروسی کنم نه میذارن زنمو بردارم بیارم خونه خودم!
_سپهر میدونی داری چیکار میکنی؟!
سپهر: نترس هیچی نمیشه! مرگ من ترانه!
_باشه قسم نده باشه! ولی اگه اسم عقد یاهرچیو بیارن نیسم!
سپهر: باشه عزیزم باشه.
خواستگاری طبق میل پارساپیشرفتو من بعله رو گفتم! اخرش چیه خدابدونه!منکه به عشقم نیمرسم بزار سپهر برسه! :)
مادر پادینا یه انگشتردادبهم: انشاءالله تعطیلات نامزدی میگیریم براتون!
انگشتروگرفتم ولی ننداختم دستم.
به چرتوپرت گفتناشون ادامه دادن. یاد بابا افتادم بهم گفته بود هیچوقت هیچوقت زن پارسانشم! و نمیشم! اما میترسم! سپهر ادم قحطی بود! شدی عاشق پادینا!اون خوبه ولی جونش واسه داداشش درمیره پاش برسه میگه هرچی پارسا بگه...
ماهور
رسیدم آدرسی که ملیسا فرستاده بود.
دیدمشون و رفتم پیششون
+چیه منو کشوندین تا اینجا!؟
سپنتا: بشین بابا میخوام بهتون شام بدم خب! از عشقم بعله گرفتم!
+مبارکه کی عروسیته اونوق؟
سپنتا: حالازوده!
بهار: ده دوازده روزه از ترانه خبری ندارم زنگ نزدید؟
سامی: اصلا،میخواد به پسره جواب بعله بده منم کاری ندارم دیگه!
ملیس: منم خبرندارم زنگ بزن بهار!
بهار زنگ زد به ترانه و گذاشت رو اسپیکر!
بهار: سلام چه خبر دختر؟
_سلامتیت، تو چ خبر؟
بهار: خوبم دوروز زودتر اومدم کلی عقب مونده داشتم ولی بیرونم با بچه ها! تو کجایی؟ چقد سروصدا!!
_وسط مجلس خواستگاریم زنگ زدی خواهر!
رنگ همه شون عوض شد باایما اشاره به بهار میگفتن بپرس چیشد؟!
بهار: خب؟؟
_بله رو گفتم!
بهار بغض کرده به بقیه زل زد اینا چشونه!؟
بهار: باشه ترانه خانوم تموم شد! ما دیگه کاری باتو نداریم برو به نامزدت برس! قطع کردو گوشیو کوبید رومیز!
+چتونه شماها! سامی بهم پرید: تویکی خفه!
+رد دادیدا!
فاطینا: اووه چرا خب!؟ چراقبول کرد!
+خب که چی!
ملیس: ماهور بخدا میخام همین میزو بکنم تو حلقت!
+من برم شمابه خود درگیری تون برسید!
بی هدف خیابونارو میگشتم
ترانه
ِبه گوشیم نگاهی انداختم،سپهر بود
_جانم!
سپهر: ترانه امیرپارسا میخواد تاتهران باهات بیاد!
_ببخشید؟؟؟ سپهراون روی سگ منوبالا نیارید
سپهر: مامان گف باشه و همه اوکین!
_خدا لعن...
سپهر: خب خب خدافظ!
گوشیو پرت کردم سمت تخت لعنت بهت لعنت به همه تون...
#دورترین_نزدیک
حدس بزنید چی میشه؟! یامیخوایدچجوری شه؟!پارت چطور بود؟!
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاصترین #عاشقانه #تکست_خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عشق #تنهایی #خاص
سامی: اونوقت منم جدوآبادتونو میارم جلو چش پارساتون!
خندیدم _این الان جبران غیرت نداشته سپهره!! کاری نداری؟
سامی: باشه باشخ فرارکن تو مگه عاشق ماهور نیستی؟!چرا گه میزنی به زندگیت عزیزمن چرا؟؟
_خدافظی!
سامی: نه من نه تو! خدافظ
رفتم خونه که سپهر مث چی توهال منتظرم بود.
سپهر: کجابودی؟
_سرخاک بابام!
سپهر: بشین ترانه!
نشستم رومبل کنارش
سپهر: ترانه بخاطرمن قبول کن! ن میذارنن عروسی کنم نه میذارن زنمو بردارم بیارم خونه خودم!
_سپهر میدونی داری چیکار میکنی؟!
سپهر: نترس هیچی نمیشه! مرگ من ترانه!
_باشه قسم نده باشه! ولی اگه اسم عقد یاهرچیو بیارن نیسم!
سپهر: باشه عزیزم باشه.
خواستگاری طبق میل پارساپیشرفتو من بعله رو گفتم! اخرش چیه خدابدونه!منکه به عشقم نیمرسم بزار سپهر برسه! :)
مادر پادینا یه انگشتردادبهم: انشاءالله تعطیلات نامزدی میگیریم براتون!
انگشتروگرفتم ولی ننداختم دستم.
به چرتوپرت گفتناشون ادامه دادن. یاد بابا افتادم بهم گفته بود هیچوقت هیچوقت زن پارسانشم! و نمیشم! اما میترسم! سپهر ادم قحطی بود! شدی عاشق پادینا!اون خوبه ولی جونش واسه داداشش درمیره پاش برسه میگه هرچی پارسا بگه...
ماهور
رسیدم آدرسی که ملیسا فرستاده بود.
دیدمشون و رفتم پیششون
+چیه منو کشوندین تا اینجا!؟
سپنتا: بشین بابا میخوام بهتون شام بدم خب! از عشقم بعله گرفتم!
+مبارکه کی عروسیته اونوق؟
سپنتا: حالازوده!
بهار: ده دوازده روزه از ترانه خبری ندارم زنگ نزدید؟
سامی: اصلا،میخواد به پسره جواب بعله بده منم کاری ندارم دیگه!
ملیس: منم خبرندارم زنگ بزن بهار!
بهار زنگ زد به ترانه و گذاشت رو اسپیکر!
بهار: سلام چه خبر دختر؟
_سلامتیت، تو چ خبر؟
بهار: خوبم دوروز زودتر اومدم کلی عقب مونده داشتم ولی بیرونم با بچه ها! تو کجایی؟ چقد سروصدا!!
_وسط مجلس خواستگاریم زنگ زدی خواهر!
رنگ همه شون عوض شد باایما اشاره به بهار میگفتن بپرس چیشد؟!
بهار: خب؟؟
_بله رو گفتم!
بهار بغض کرده به بقیه زل زد اینا چشونه!؟
بهار: باشه ترانه خانوم تموم شد! ما دیگه کاری باتو نداریم برو به نامزدت برس! قطع کردو گوشیو کوبید رومیز!
+چتونه شماها! سامی بهم پرید: تویکی خفه!
+رد دادیدا!
فاطینا: اووه چرا خب!؟ چراقبول کرد!
+خب که چی!
ملیس: ماهور بخدا میخام همین میزو بکنم تو حلقت!
+من برم شمابه خود درگیری تون برسید!
بی هدف خیابونارو میگشتم
ترانه
ِبه گوشیم نگاهی انداختم،سپهر بود
_جانم!
سپهر: ترانه امیرپارسا میخواد تاتهران باهات بیاد!
_ببخشید؟؟؟ سپهراون روی سگ منوبالا نیارید
سپهر: مامان گف باشه و همه اوکین!
_خدا لعن...
سپهر: خب خب خدافظ!
گوشیو پرت کردم سمت تخت لعنت بهت لعنت به همه تون...
#دورترین_نزدیک
حدس بزنید چی میشه؟! یامیخوایدچجوری شه؟!پارت چطور بود؟!
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاصترین #عاشقانه #تکست_خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عشق #تنهایی #خاص
۱۱.۱k
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.