رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سپنتا
#پارت_۸۵
ماهور
ملیس بردار اون گوشیه لامصبو
ملیسا: بزار تا صب بوق بخوره!
+کدوم بدبخت مادر مرده ای گیر تو افتاده!؟
ملیس: ترانه!
ابروهامو داد بالا+ اونوق توجواب نمیدی؟ جای تعجب داره!
ملیس: مادیگه کاری بهش نداریم تموم شد همه چی!
+عجب!
ملیس: اره
ترانه
پارسا: ترانه گرسنه ت نیست!
_نخیر
پارسا: ولی من گرسنمه! میریم شام بخوریم!
اروم گفتم _کوفتت شه همین شام
پارسا: نوش جون توعم عشقم!
_زهرمار
خندید وچیزی نگفت این یه ذره غرور نداره!! اهنگو باصدای بلند گذاشت و پاشو روگازفشار داد...
حالام با اهنگ عاشق شدم رفت حامدهمایون میخونه گیر کی افتادم من!
چیکه چیکه نم نمک رو گونه هات
قطره قطره داره بارون میزنه
این هوا جون میده واسه عاشقی ...
نگه داشت
پارسا: پیاده شو
پیاده شدم خواست دستمو بگیره توجهی نکردم و رفتم توی رستوران
یه میزخالی دیدم ونشستم همونجا پارسام اومد : یه پیتزا و مخلفات خیلی وقته باهم فست فود نزدیم!
بیخیال نگاش کردم.
غذارو که اوردن با هیجان شروع کرد به خوردن منم کم کم میخوردم ، تیکه پیتزا تو دستم خشک شد!
ماهور اینجا چیکارمیکنه! رامینم همراشه
یه تک کت ابی تیره و پیرهن شلوار مشکی چه جذاب شده بود!
پارساحرف میزد ولی نمیفمیدم چی میگه ماهورچشمش خورد بهمون
سرشو ب معنی سلام تکون داد منم که هنگ بدشانسی م دقیقا میز کنار ما نسشتن پارسا رد نگامو دنبال کرد و شروع کرد به سلام احوالپرسی!
رامین سلام داد و ماهور بیتفاوت بهم تبریک گفت! تف تو روحت بشر! عجب دیووثیه پسره یالغوز اه چ راحت میگه مبارکه خوشبخت بشین.
پارسا: ممنون شیرینی ودعوتشم بمونه تعطیلات واسه مراسممون!
اونا به صحبتاشون ادامه دادن و پارسام شامشو میخورد این وسط فقطمن قفلی ماهور بودمچرا وقتی که با رامین تنهاست مثل ادم میگه میخنده! مث دوتا بجه دانشجوعن که دارن خوش و بش میکنن !! چنباری نگاش بهم خورد و فهمید زل زدم بهش
پارسا باحرصو آروم گفت: بسه پسر مردمو خوردیش...!
عصبی نگاش کردم و خفه شویی گفتم
پارسا: من با اون سامانتم کار دارم بعد برمیگردم!
_بیخود میکنی کار داری!
پارسا: مثلا قراره چند روزی بمونما!
یه خونه م اکی کنم چیه خوابگاه بمونی!
_ من راضی م تازه بیکار که نیسم دارم کار میکنم!
پارسا: دوست ندارم زنم کار کنه!
_اولا من زنت نیسم و نمیشم دوما بیخود میکنی!
پارسا: بزاراین یکی دوماهم بگذره!
عصبی لیوان نوشابه رو خالی کردم روش که ماهورو رامین برگشتن طرفمون! رامین زد زیرخنده! که گوشیش زنگ خورد رفت بیرون، ماهور با تاسف نگام کرد پارسام با عصبانیت و چش وابرو اومدن پاشد رفت تمیزکنه سروروشو...
خب خب این یکی چطوره؟!
جذاب😍😁
چی بشه قشنگع؟!
کدوم شخصیتارو دوسدارین از کدوما بدتون میاد؟!
پارت بعدی فردا صبح😍
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #خاص #عاشقانه #تنهایی #عشق
ماهور
ملیس بردار اون گوشیه لامصبو
ملیسا: بزار تا صب بوق بخوره!
+کدوم بدبخت مادر مرده ای گیر تو افتاده!؟
ملیس: ترانه!
ابروهامو داد بالا+ اونوق توجواب نمیدی؟ جای تعجب داره!
ملیس: مادیگه کاری بهش نداریم تموم شد همه چی!
+عجب!
ملیس: اره
ترانه
پارسا: ترانه گرسنه ت نیست!
_نخیر
پارسا: ولی من گرسنمه! میریم شام بخوریم!
اروم گفتم _کوفتت شه همین شام
پارسا: نوش جون توعم عشقم!
_زهرمار
خندید وچیزی نگفت این یه ذره غرور نداره!! اهنگو باصدای بلند گذاشت و پاشو روگازفشار داد...
حالام با اهنگ عاشق شدم رفت حامدهمایون میخونه گیر کی افتادم من!
چیکه چیکه نم نمک رو گونه هات
قطره قطره داره بارون میزنه
این هوا جون میده واسه عاشقی ...
نگه داشت
پارسا: پیاده شو
پیاده شدم خواست دستمو بگیره توجهی نکردم و رفتم توی رستوران
یه میزخالی دیدم ونشستم همونجا پارسام اومد : یه پیتزا و مخلفات خیلی وقته باهم فست فود نزدیم!
بیخیال نگاش کردم.
غذارو که اوردن با هیجان شروع کرد به خوردن منم کم کم میخوردم ، تیکه پیتزا تو دستم خشک شد!
ماهور اینجا چیکارمیکنه! رامینم همراشه
یه تک کت ابی تیره و پیرهن شلوار مشکی چه جذاب شده بود!
پارساحرف میزد ولی نمیفمیدم چی میگه ماهورچشمش خورد بهمون
سرشو ب معنی سلام تکون داد منم که هنگ بدشانسی م دقیقا میز کنار ما نسشتن پارسا رد نگامو دنبال کرد و شروع کرد به سلام احوالپرسی!
رامین سلام داد و ماهور بیتفاوت بهم تبریک گفت! تف تو روحت بشر! عجب دیووثیه پسره یالغوز اه چ راحت میگه مبارکه خوشبخت بشین.
پارسا: ممنون شیرینی ودعوتشم بمونه تعطیلات واسه مراسممون!
اونا به صحبتاشون ادامه دادن و پارسام شامشو میخورد این وسط فقطمن قفلی ماهور بودمچرا وقتی که با رامین تنهاست مثل ادم میگه میخنده! مث دوتا بجه دانشجوعن که دارن خوش و بش میکنن !! چنباری نگاش بهم خورد و فهمید زل زدم بهش
پارسا باحرصو آروم گفت: بسه پسر مردمو خوردیش...!
عصبی نگاش کردم و خفه شویی گفتم
پارسا: من با اون سامانتم کار دارم بعد برمیگردم!
_بیخود میکنی کار داری!
پارسا: مثلا قراره چند روزی بمونما!
یه خونه م اکی کنم چیه خوابگاه بمونی!
_ من راضی م تازه بیکار که نیسم دارم کار میکنم!
پارسا: دوست ندارم زنم کار کنه!
_اولا من زنت نیسم و نمیشم دوما بیخود میکنی!
پارسا: بزاراین یکی دوماهم بگذره!
عصبی لیوان نوشابه رو خالی کردم روش که ماهورو رامین برگشتن طرفمون! رامین زد زیرخنده! که گوشیش زنگ خورد رفت بیرون، ماهور با تاسف نگام کرد پارسام با عصبانیت و چش وابرو اومدن پاشد رفت تمیزکنه سروروشو...
خب خب این یکی چطوره؟!
جذاب😍😁
چی بشه قشنگع؟!
کدوم شخصیتارو دوسدارین از کدوما بدتون میاد؟!
پارت بعدی فردا صبح😍
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #خاص #عاشقانه #تنهایی #عشق
۷.۳k
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.