جونگ کوکتو آر

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦

𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟏

جونگ کوک:تو آر.....

آرتو:آره آرتو هستم.

جونگ‌کوک:مگه تو نمرده بودی؟

مادربزرگ:آرتو توی زمانی که پدرو مادر آنا کشته شدن برای درس خواندن به چین رفته بود بعد از اونم مجبور شدیم که آرتو رو مخفی کنیم تا دست تهیونگ بهش نرسه.

جونگ‌کوک: یعنی توی این همه مدت زنده بودی و برای نجات دادن انالی هیچ کاری نکردی؟

آرتو: چیکار می‌تونستم بکنم وقتی که اصلا نمیدونست برادری به اسم آرتو داره وقتی فکرو ذکرش تمام پیش خانواده تقلبیش بود.
من کاری از دستم بر نمیومد فقط باید وایمیستادمو تماشا می‌کردم تا زمان مناسبی پیدا بشه تا بتونم دوباره آنالی رو برگردونم
حالا هم به لطف تهیونگ کارم سخت تر شده.

جونگ‌کوک:پس چرا موقعی که پیش من بود نیومدی دنبالش؟

آرتو:فک می‌کنی آسون بود تمام جاسوس های تهیونگ دنبال من بودن و توی این مدت هم کاملا مخفی بودم که الان تونستم با کمک مادربزرگ برای نجات دادن انالی نقشه بکشم.

جونگ‌کوک: فک می‌کنی که نجات دادن آنالی آسونه؟

آرتو:با نقشه ما و کمک تو آسونه اگه این نقشه رو عملی نکنیم نه من و نه تو هیچ وقت نمی‌تونیم آنالی رو نجات بدیم و از اونجایی که تو آنالی رو دوست داری فک نکنم بتونی دیگه از دوریش تاقت بیاری.

جونگ‌کوک: هوم خب نقشتون چیه؟

مادربزرگ:اول با ملین شروع میکنیم.

جونگ‌کوک:برای چی ملین؟

آرتو:چون ملین از تهیونگ بارداره و تهیونگ اینو نمیدونه اگه بفهمه حتماً میاد و اونو با خودش می‌بره.

جونگ‌کوک: یعنی میخواید ملین رو بدید دست تهیونگ؟

مادربزرگ:نه فقط تهیونگ رو میکشونیم اینجا و با پلیس به......

آرتو:به عمارت تهیونگ حمله میکنیم و آنالی رو نجات میدیم.

ادامه دارد................∆
دیدگاه ها (۱)

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟐جونگ‌کوک: اگه آنالی اونجا نباشه چی.آرتو: یعنی...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟑تهیونگ:فک نکن که بخواطر این زبون درازیات کاری...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟎جونگ‌کوک: تو خودت می‌دونی تهیونگ چه آدم کثیفی...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟗کتم رو از روی کاناپه برداشتم و از عمارت بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط