جونگکوک اگه آنالی اونجا نباشه چی
#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦
𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟐
جونگکوک: اگه آنالی اونجا نباشه چی.
آرتو: یعنی چی؟
جونگ کوک:تهیونگ آدمی نیست که به این راحتیا گول بخوره حتی اگه به صورت ناشناس درباره ملین بهش بگیم اولین اولویتش آنالیه اول اونو قایم میکنه بعد برای بردن ملین میاد.
مادربزرگ: یعنی باید یه نقشه بهتر بکشیم.
جونگکوک:یه جاسوس.
آرتو: جاسوس میتونیم آره میتونیم یه نفر رو بفرستیم برای جاسوسی.
مادربزرگ:به این راحتی هم نیست اون هر آدمی رو توی عمارتش راه نمیده.
جونگکوک:پس میتونیم.....(بقیشو توی بقیه پارت ها متوجه میشید.
ویو آنالی
با برخورد نور خورشید به چشمام بیدار شدم هنوز هم همون جا بودم کاشکی این فقط یه خواب بود به دور ورم نگاه کردم معلوم بود که دیشب تاحالا تهیونگ توی اتاق نیومده.
روی تخت نشستم و خواستم که بلند شم ولی از شانس گوه من در اتاق باز شد و تهیونگ وارد اتاق شد.
تهیونگ:دیشب خوب خوابیدی عروسکم؟
آنالی: به من نگو عروسک من عروسک تو نیستم.
تهیونگ:عروسکم نیستی و عروسم که میشی.
آنالی:هه به همین خیال باش.
تهیونگ: بهتره زبون درازی رو بذاری کنار و بیای صبحونه بخوری.
آنالی:گرسنم نیست.
تهیونگ:نکنه منتظری جونگ کوک جونت بیاد غذا بکنه دهنت.
آنالی:ببند دهنتو.
تهیونگ:چند قدمی سمت آنالی برداشت توی صورتش خم شدو لب زد: فک نکن که بخواطر این زبون درازیات کاری بهت ندارم.
شب عروسیمون.............
ادامه دارد..............∆
𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟐
جونگکوک: اگه آنالی اونجا نباشه چی.
آرتو: یعنی چی؟
جونگ کوک:تهیونگ آدمی نیست که به این راحتیا گول بخوره حتی اگه به صورت ناشناس درباره ملین بهش بگیم اولین اولویتش آنالیه اول اونو قایم میکنه بعد برای بردن ملین میاد.
مادربزرگ: یعنی باید یه نقشه بهتر بکشیم.
جونگکوک:یه جاسوس.
آرتو: جاسوس میتونیم آره میتونیم یه نفر رو بفرستیم برای جاسوسی.
مادربزرگ:به این راحتی هم نیست اون هر آدمی رو توی عمارتش راه نمیده.
جونگکوک:پس میتونیم.....(بقیشو توی بقیه پارت ها متوجه میشید.
ویو آنالی
با برخورد نور خورشید به چشمام بیدار شدم هنوز هم همون جا بودم کاشکی این فقط یه خواب بود به دور ورم نگاه کردم معلوم بود که دیشب تاحالا تهیونگ توی اتاق نیومده.
روی تخت نشستم و خواستم که بلند شم ولی از شانس گوه من در اتاق باز شد و تهیونگ وارد اتاق شد.
تهیونگ:دیشب خوب خوابیدی عروسکم؟
آنالی: به من نگو عروسک من عروسک تو نیستم.
تهیونگ:عروسکم نیستی و عروسم که میشی.
آنالی:هه به همین خیال باش.
تهیونگ: بهتره زبون درازی رو بذاری کنار و بیای صبحونه بخوری.
آنالی:گرسنم نیست.
تهیونگ:نکنه منتظری جونگ کوک جونت بیاد غذا بکنه دهنت.
آنالی:ببند دهنتو.
تهیونگ:چند قدمی سمت آنالی برداشت توی صورتش خم شدو لب زد: فک نکن که بخواطر این زبون درازیات کاری بهت ندارم.
شب عروسیمون.............
ادامه دارد..............∆
- ۹.۵k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط