عشق خونین
《عشق خونین 》
پارت ۲۹
سوی چانگ: هی سویون مگه بهت نگفتم که راجبه اون به اونی نگو
حیمین : چی از اون قائم میکنید
سویون: بیا کمی نزدیک
جیمین سمته سویون رفت و گوشش رو نزدیکش کرد
سویون : ببینم داداشی این داش بزرگه ما هست
جیمین: میخواد فرار کنه
سوی چانگ: هویی خفشین
سویون : نه بابا بدترش
سوی چانگ: سویون میکشمت
سویون : با یه دختر ر*ابطه داره
جیمین دستش رو زود گذاشت رو دهانش و شوکه گفت
جیمین: واقعا چطوری
سویون : از اون نوع خاک برسری
سوی چانگ بلند شد سمته سویون رفت و سویون بلند شد سمته مبل ها رفت سوی جانگ هم به دنبالش میرفت هر دو میدویدن و سوی جانگ همش میگفت
سوی چانگ: صبر کن دارم برات
سویون با داد گفت
سویون: هیونگ جیمین از خواهرت مواظبت کن
جیمین شوکه گفت
جیمین: من چیکار کنم
زود بلند شد و گلدون رو سمته سوی جانگ گرفت و اون با داد گفت
سوی چانگ: هی هی نباید اون رو برداری
جیمین ایستاد و گلدون رو کنار گذاشت
جیمین : چجوری آبجی سویون رو بگیریم
سویون : یا خداااا مگه تو طرفه من نیستی
جیمین : من طرفه جانگ هستم
سویون: خاک تو سرم شد
سویون با قدم های آروم سمته در میرفت سوی جانگ با دست زد رو شونه جیمین
سوی چانگ: ایول به جیمین پس بریم بگیریمش
جیمین : اون رفت
سوی چانگ: بدو
سوی چانگ با دویدن رفت و جیمین هم پشته سرش رفت
سویون سمته آشپزخونه رفت و پشته سر ات ایستاد
اون مشغول تدارک های غذا بود که گفت
ات : چی شده سویون
سویون: هیونگ جانگ هیونگ جیمین
ات : بازم دعوا ترو خدا بس کنید
جیمین اول وارد آشپزخونه شد و سمته اجوما رفت
جیمین : خاله سویون کجاست
سوی چانگ هم وارد آشپزخونه شد
سوی چانگ : هی جیمین اونجاست اون کاسه آرد رو سمتش پرت کن
جیمین زود کاسه رو برداشت و نشونه سمته سوی جانگ گرفت
سوی چانگ: نه من نه سویون
جیمین : نمیشه چون رو ات میریزه
سوی چانگ: تو هم معلوم نیست که طرفه کی هستی
جیمین : من طرفه ات هستم
ات : آفرین جیمین آفرین
ات خنده ای کرد و جیمین کاسه رو گذاشت زود سمته ات رفت دست هایش را دوره کمر ات حلقه کرد و سرش رو گذاشت رو شانه ات
ات : ببینید جیمین چه به فکره اونیش هست ... و شما دو تا زود برین انگار لباس های شما رو آورده پس زود آماده بشین
سوی چانگ با انگشتش سویون رو تحدید کرد و از آشپرخانه خارج شد
ات : سویون نباید سربه سره داداشت بزاری
سویون دست هایش رو زود تو جیب تیشرت اش کرد و گفت
سویون: فقد شوخی کردم
پارت ۲۹
سوی چانگ: هی سویون مگه بهت نگفتم که راجبه اون به اونی نگو
حیمین : چی از اون قائم میکنید
سویون: بیا کمی نزدیک
جیمین سمته سویون رفت و گوشش رو نزدیکش کرد
سویون : ببینم داداشی این داش بزرگه ما هست
جیمین: میخواد فرار کنه
سوی چانگ: هویی خفشین
سویون : نه بابا بدترش
سوی چانگ: سویون میکشمت
سویون : با یه دختر ر*ابطه داره
جیمین دستش رو زود گذاشت رو دهانش و شوکه گفت
جیمین: واقعا چطوری
سویون : از اون نوع خاک برسری
سوی چانگ بلند شد سمته سویون رفت و سویون بلند شد سمته مبل ها رفت سوی جانگ هم به دنبالش میرفت هر دو میدویدن و سوی جانگ همش میگفت
سوی چانگ: صبر کن دارم برات
سویون با داد گفت
سویون: هیونگ جیمین از خواهرت مواظبت کن
جیمین شوکه گفت
جیمین: من چیکار کنم
زود بلند شد و گلدون رو سمته سوی جانگ گرفت و اون با داد گفت
سوی چانگ: هی هی نباید اون رو برداری
جیمین ایستاد و گلدون رو کنار گذاشت
جیمین : چجوری آبجی سویون رو بگیریم
سویون : یا خداااا مگه تو طرفه من نیستی
جیمین : من طرفه جانگ هستم
سویون: خاک تو سرم شد
سویون با قدم های آروم سمته در میرفت سوی جانگ با دست زد رو شونه جیمین
سوی چانگ: ایول به جیمین پس بریم بگیریمش
جیمین : اون رفت
سوی چانگ: بدو
سوی چانگ با دویدن رفت و جیمین هم پشته سرش رفت
سویون سمته آشپزخونه رفت و پشته سر ات ایستاد
اون مشغول تدارک های غذا بود که گفت
ات : چی شده سویون
سویون: هیونگ جانگ هیونگ جیمین
ات : بازم دعوا ترو خدا بس کنید
جیمین اول وارد آشپزخونه شد و سمته اجوما رفت
جیمین : خاله سویون کجاست
سوی چانگ هم وارد آشپزخونه شد
سوی چانگ : هی جیمین اونجاست اون کاسه آرد رو سمتش پرت کن
جیمین زود کاسه رو برداشت و نشونه سمته سوی جانگ گرفت
سوی چانگ: نه من نه سویون
جیمین : نمیشه چون رو ات میریزه
سوی چانگ: تو هم معلوم نیست که طرفه کی هستی
جیمین : من طرفه ات هستم
ات : آفرین جیمین آفرین
ات خنده ای کرد و جیمین کاسه رو گذاشت زود سمته ات رفت دست هایش را دوره کمر ات حلقه کرد و سرش رو گذاشت رو شانه ات
ات : ببینید جیمین چه به فکره اونیش هست ... و شما دو تا زود برین انگار لباس های شما رو آورده پس زود آماده بشین
سوی چانگ با انگشتش سویون رو تحدید کرد و از آشپرخانه خارج شد
ات : سویون نباید سربه سره داداشت بزاری
سویون دست هایش رو زود تو جیب تیشرت اش کرد و گفت
سویون: فقد شوخی کردم
- ۱۷.۹k
- ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط