خوشا به حال آنکه طبیعتی یافته بکر دستنخورده آرام

خوشا به حالِ آن‌که طبیعتی یافته، بِکر، دست‌نخورده، آرام. در آغوش یاری و کتابی و آتشی و شیرقهوه‌ای شاید.
خوشا به حال آن‌که دغدغه‌هاش را با قاطعیتِ تمام جا گذاشته، با شانه‌هایی سبُک و ذهنی آرام مسیری را طی می‌کند به سمت مقصد نا معلوم و احتمالا دوری، که هر بار نفسی آسوده و عمیق می‌کشد از این تصمیم و غرق می‌شود در هسته‌ی سلول‌ به سلولِ اتوبانی که بغل می‌کند انسان را به قصد آرامش.
خوشا به حال آن‌که علایقش را در کلبه یا اتاق کوچکی جمع کرده و میان آن‌ها حال متغیرش را خوب می‌کند هر لحظه.
خوشا به حال آن‌که فارغ از خوشامد آدم‌ها به هر شکلی که دلش خواسته و منطقش پذیرفته، لذت می‌برد از زندگی.
دنیا پر است از آدم‌هایی که حال درونشان خوب نیست و کماکان راهی را می‌روند و کارهایی می‌کنند، که توسط دیگران پذیرفته و تایید شوند!
و انگشت‌شمارند انسان‌هایی که فارغ از دنیای پر هیاهوی آدم‌ها، فارغ از دایره‌ی شلوغ دوست داشته‌شدن‌ها و «دوست» داشتن‌ها، در رویای سبز و آرام خودشان و به شیوه‌ی منحصر به خودشان زندگی می‌کنند.
شهامت می‌خواهد اهمیت ندادن به میانگین انتظارِ آدم‌ها از آدم‌ها.
شهامت می‌خواهد خلاف رود شنا کردن و خارج دایره‌ی ایده‌آلِ آدم‌ها ایستادن و جور دیگری زیستن.
دیدگاه ها (۵)

در هوای شورانگیز پاییز ؛ می شود مُرد برای تویی که گاهی دست ه...

کاش دلها آنقدر پاک بود که برای گفتن " دوستت دارم "نیازی به ق...

براے رها کردنت دیر استتو ریشه کرده ای در من مثل دانه ایبر دل...

نیستی و تنهایی مرا باور نمی کنیمن آفتابی ترین روز جهان را در...

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط