در هوای شورانگیز پاییز می شود مرد برای تویی که گاهی دس

در هوای شورانگیز پاییز ؛ می شود مُرد برای تویی که گاهی دست هایت را توی جیبت می کنی و زیر باران و روی برگ های خشک خیابان ، قدم می زنی .
می شود مُرد برای تو ؛ وقتی پشت سنگر کلاه و شال گردنت شبیه فرشته هایی که سردشان شده ، پنهانی و هرم نفس های داغ و معجزه خیزت را به بی هواییِ خیابان های سرد و مه گرفته می بخشی .
برایت می شود مرد ؛ وقتی که گونه هایت از سرمای پاییز ، گلگون شده ، سرت را پایین انداخته ای و همینطور بیخیال و دلبرانه از کنار جدول های خیابان عبور می کنی .
خدا تو را در دوست داشتنی ترین حالتِ ممکن آفریده ،
و پاییز و من را برای دیوانگی ...
باید در دلِ خیابان های پاییز ، تو را دید ، بوسید ، عاشقت شد و برایت مرد ،
همین !
دیدگاه ها (۲)

کاش دلها آنقدر پاک بود که برای گفتن " دوستت دارم "نیازی به ق...

براي دوست داشتنتحق انتخابي نداشتم ...دُرست مثلانتخاب خانواده...

خوشا به حالِ آن‌که طبیعتی یافته، بِکر، دست‌نخورده، آرام. در ...

براے رها کردنت دیر استتو ریشه کرده ای در من مثل دانه ایبر دل...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

‍ نیایش شبانه با حضـــــرت عشق  خدایا🤲بضاعت من به قدری است ک...

⚠️قـــبـــر⚠️قبر تنگ و تاریک خانه همیشگی توستمخصوص خودت،فقط ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط