برا رها کردنت دیر است

براے رها کردنت دیر است
تو ریشه کرده ای در من
مثل دانه ای
بر دلِ خاک
مثل کوهی بر بستر زمین
مثل ابری بر فراز آسمان
دیگر نمیتوانم رهایت کنم
حتی اگر
گوشه ای از قلبم
برای همیشه خالی بماند ...

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌
دیدگاه ها (۱)

خوشا به حالِ آن‌که طبیعتی یافته، بِکر، دست‌نخورده، آرام. در ...

در هوای شورانگیز پاییز ؛ می شود مُرد برای تویی که گاهی دست ه...

نیستی و تنهایی مرا باور نمی کنیمن آفتابی ترین روز جهان را در...

ﺗﻮ اﻧﺘﺨﺎبِ ﻣﻦ ﻧﺒﻮدیﻋﺸﻖ منﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢ ﺑﻮدیﺗﻨﻬﺎ اﻧﮕﻴﺰه ﻣﺎﻧﺪﻧَﻢدر ا...

نام فیکشن: Elarith تعداد پارت‌ها: ۱۵۰ شخصیت‌ها: تهیونگ، جو...

عنوان: «قلبی که سنگ شد»**در گوشه‌ای از یک شهر شلوغ، دختری تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط