My police boyfriend
My police boyfriend
Part24
بالا سرم وایساد و تو چشمام زل زد
من:جیمین.. چیزی شده؟
جیمین:دلم میخواد تا ابد وایسم و فقط نگاهت کنم
من:یااا..داشتم نگران میشدم
جیمین:لبخند...
من: پوزخندی زدم..کراواتش رو گرفتم دستم و کشیدمش سمت خودم
و لبامو گذاشتم رو لباش
بعد چند مین از هم جدا شدیم
جیمین اروم پیشونیمو بوسید و گفت
جیمین:دیگه بهتره بخوابیم
من:هوم..
جیمین لباساش عوض کرد و چراغارو خاموش کرد
و کنارم دراز کشید
خیلی اروم خودمو تو بغلش جا کردم و چشمام بستم
صبح
با تابیدن نور از پنجره به صورتم چشمام باز کردم
رو تخت نشستم و کش و قوسی به بدنم دادم
یه نگاه به کنارم انداختم
جیمین نبود حتما زودتر بیدار شده
لباسام عوض کردم و از اتاق اومدم پایین که یه بوی خیلی دلچسب که از اشپزخونه میومد منو به طرف خودش کشوند
خیلی اروم تو اشپزخونه سرک کشیدم
جیمین رو دیدم
من:صبح بخیر
جیمین:او.. بیدار شدی
من:هوم .. داری چیکار میکنی؟
جیمین:اشپزی
من:از شنیدن حرفش و دیدن ماهیتابه رو گاز زدم زیر خنده
جیمین:به چی میخندی
من:باورم.... باورم نمیشه..... وای... تو داری اشپزی میکنی؟ دارم خواب میبینم؟
جیمین:تازه کجاشو دیدی.. تو این چند سال کلی رو اشپزیم کار کردم
من:جیمین.. مطمعنی خودتی؟
جیمین:مثل اینکه یکی اینجا پنکک نمیخواد
من:چی.. ن نه خیلی ام عالی.. مطمعنم اشپزیت عالیه
هوم.... هوم..
یه نگاه به هم کردیم و زدیم زیر خنده
جیمین:خیلی خب بفرما.. امادس
من:به نظر خوشمزه میاد
از دید یاشیل
جیمین رو صندلی مقابلم نشست و نگاه کرد
جیمین:امتحانش کن
من:هوم.. یه تیکه از پنککو گذاشتم تو دهنم و اروم مزش کردم
به قدری شیرین و نرم بود که تو دهنم اب شد
انگار جیمین با تمام عشق درستش کرده بود
جیمین:خب؟!..
من:عالیه.. دلم میخواد همشو بخورم خیلی شیرین و نرم
جیمین:خوشحالم که خوشت اومده
من:مثل اینکه تو این مدت که نبودم خیلی تغییر کردی
جیمین:حالا این بد یا خوب؟
من:عالیه...
جیمین :لبخند..
بعد از صبحانه ظرفارو جمع کردیم و شستیم
جیمین:نظرت چیه بریم بیرون؟
من:هوم... امروز هوا خیلی خوبه
جیمین:پس بریم
من:هوم.. صبر کن اماده شم
بعد از اینکه اماده شدیم از خونه خارج شدیم و سوار ماشین شدیم
جیمین:امروز اعضا رفتن بوسان برای دیدن خانوادشون نظرت چیه ما هم بریم اونجا؟
من:هوم.. اونجا خیلی سرسبز و قشنگ
جیمین:مخصوصا الان که فصل بهار
بوسان منتظر باش که ما داریم میایم
من:یا.. ( خنده)
Part24
بالا سرم وایساد و تو چشمام زل زد
من:جیمین.. چیزی شده؟
جیمین:دلم میخواد تا ابد وایسم و فقط نگاهت کنم
من:یااا..داشتم نگران میشدم
جیمین:لبخند...
من: پوزخندی زدم..کراواتش رو گرفتم دستم و کشیدمش سمت خودم
و لبامو گذاشتم رو لباش
بعد چند مین از هم جدا شدیم
جیمین اروم پیشونیمو بوسید و گفت
جیمین:دیگه بهتره بخوابیم
من:هوم..
جیمین لباساش عوض کرد و چراغارو خاموش کرد
و کنارم دراز کشید
خیلی اروم خودمو تو بغلش جا کردم و چشمام بستم
صبح
با تابیدن نور از پنجره به صورتم چشمام باز کردم
رو تخت نشستم و کش و قوسی به بدنم دادم
یه نگاه به کنارم انداختم
جیمین نبود حتما زودتر بیدار شده
لباسام عوض کردم و از اتاق اومدم پایین که یه بوی خیلی دلچسب که از اشپزخونه میومد منو به طرف خودش کشوند
خیلی اروم تو اشپزخونه سرک کشیدم
جیمین رو دیدم
من:صبح بخیر
جیمین:او.. بیدار شدی
من:هوم .. داری چیکار میکنی؟
جیمین:اشپزی
من:از شنیدن حرفش و دیدن ماهیتابه رو گاز زدم زیر خنده
جیمین:به چی میخندی
من:باورم.... باورم نمیشه..... وای... تو داری اشپزی میکنی؟ دارم خواب میبینم؟
جیمین:تازه کجاشو دیدی.. تو این چند سال کلی رو اشپزیم کار کردم
من:جیمین.. مطمعنی خودتی؟
جیمین:مثل اینکه یکی اینجا پنکک نمیخواد
من:چی.. ن نه خیلی ام عالی.. مطمعنم اشپزیت عالیه
هوم.... هوم..
یه نگاه به هم کردیم و زدیم زیر خنده
جیمین:خیلی خب بفرما.. امادس
من:به نظر خوشمزه میاد
از دید یاشیل
جیمین رو صندلی مقابلم نشست و نگاه کرد
جیمین:امتحانش کن
من:هوم.. یه تیکه از پنککو گذاشتم تو دهنم و اروم مزش کردم
به قدری شیرین و نرم بود که تو دهنم اب شد
انگار جیمین با تمام عشق درستش کرده بود
جیمین:خب؟!..
من:عالیه.. دلم میخواد همشو بخورم خیلی شیرین و نرم
جیمین:خوشحالم که خوشت اومده
من:مثل اینکه تو این مدت که نبودم خیلی تغییر کردی
جیمین:حالا این بد یا خوب؟
من:عالیه...
جیمین :لبخند..
بعد از صبحانه ظرفارو جمع کردیم و شستیم
جیمین:نظرت چیه بریم بیرون؟
من:هوم... امروز هوا خیلی خوبه
جیمین:پس بریم
من:هوم.. صبر کن اماده شم
بعد از اینکه اماده شدیم از خونه خارج شدیم و سوار ماشین شدیم
جیمین:امروز اعضا رفتن بوسان برای دیدن خانوادشون نظرت چیه ما هم بریم اونجا؟
من:هوم.. اونجا خیلی سرسبز و قشنگ
جیمین:مخصوصا الان که فصل بهار
بوسان منتظر باش که ما داریم میایم
من:یا.. ( خنده)
۱۷.۷k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.