سرنوشت
"سرنوشت "
p,33
.
.
.
ویو جیمین *
.
بعد از حدود ۱۵ مین به هتل جولیا رسیدیم ..... در اتاقشو باز کرد که سریع به دیوار کنار در چسبوندمش و لبامو روی لباش قرار دادم .... بوسه ی وحشیانه ای رو آغاز کردم و اونم همراهیم میکرد ... انگار دلتنگیمون دو طرفه بود ..... دستمو بردم سمت روناش و بلندش کردم .... روی تخت گذاشتمش و دستمو روی بدنش حرکت میدادم .......
.
ویو کوک *
.
هلن ،جونگ سو رو برد توی اتاقش و بقیه هم دور هم روی مبل نشستیم.....
.
جیهوپ : بچه ها سوجو میخورین ؟؟
.
ته : وای اره موافقمم
.
کانر : بدشت هوس کردمم
.
جیهوپ : اوکی الان میارم
.
جیهوپ بعد از ۲ مین با ی جعبه پر شیشه سوجو اومد سمتمون ... گذاشت رو میز و هر کدوممون یکی برداشتیم ...
.
ا/ت : اومم جیهوپ ببخشید اِهیانن لیموناد داری ؟؟
.
جیهوپ : آره براچی ؟
.
ا/ت : میدونی هنوز این بانی بد اخلاق بهم اجازه ی سوجو خوردنو نمیده ..
.
کوک : چرا باید ی پرنسس تو این سن سو جو بخوره ؟؟
.
ا/ت : باشه حالااا
.
جیهوپ : اوکی اوکی ( خنده ) الان میارم برات ..
.
هممون گرم صحبت بودیم که صدای نوتیف گوشیم اومد ..
.
( پیام )
.
جیمین : کوک امشب دیر میایم وسایلای جولیا یکم زیادن ..
.
کوک : باشه 😉
.
( پایان پیام )
.
ا/ت : چیشده ؟
.
کوک : هیچی انگار جوجمون خیلی دلش برای دوس دخترش تنگ شده امشب کار داره ( اروم خنده )
.
ا/ت : ( دستشو میزاره روی قبلش ) اخیییی
.
کانر : ...
.
.
سلاممم بالاخره مارت جدید گذاشتمممم💘😂
p,33
.
.
.
ویو جیمین *
.
بعد از حدود ۱۵ مین به هتل جولیا رسیدیم ..... در اتاقشو باز کرد که سریع به دیوار کنار در چسبوندمش و لبامو روی لباش قرار دادم .... بوسه ی وحشیانه ای رو آغاز کردم و اونم همراهیم میکرد ... انگار دلتنگیمون دو طرفه بود ..... دستمو بردم سمت روناش و بلندش کردم .... روی تخت گذاشتمش و دستمو روی بدنش حرکت میدادم .......
.
ویو کوک *
.
هلن ،جونگ سو رو برد توی اتاقش و بقیه هم دور هم روی مبل نشستیم.....
.
جیهوپ : بچه ها سوجو میخورین ؟؟
.
ته : وای اره موافقمم
.
کانر : بدشت هوس کردمم
.
جیهوپ : اوکی الان میارم
.
جیهوپ بعد از ۲ مین با ی جعبه پر شیشه سوجو اومد سمتمون ... گذاشت رو میز و هر کدوممون یکی برداشتیم ...
.
ا/ت : اومم جیهوپ ببخشید اِهیانن لیموناد داری ؟؟
.
جیهوپ : آره براچی ؟
.
ا/ت : میدونی هنوز این بانی بد اخلاق بهم اجازه ی سوجو خوردنو نمیده ..
.
کوک : چرا باید ی پرنسس تو این سن سو جو بخوره ؟؟
.
ا/ت : باشه حالااا
.
جیهوپ : اوکی اوکی ( خنده ) الان میارم برات ..
.
هممون گرم صحبت بودیم که صدای نوتیف گوشیم اومد ..
.
( پیام )
.
جیمین : کوک امشب دیر میایم وسایلای جولیا یکم زیادن ..
.
کوک : باشه 😉
.
( پایان پیام )
.
ا/ت : چیشده ؟
.
کوک : هیچی انگار جوجمون خیلی دلش برای دوس دخترش تنگ شده امشب کار داره ( اروم خنده )
.
ا/ت : ( دستشو میزاره روی قبلش ) اخیییی
.
کانر : ...
.
.
سلاممم بالاخره مارت جدید گذاشتمممم💘😂
- ۷۶۳
- ۱۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط