عشق دوران بچگی

عشق دوران بچگی۲
پارت۲
کسی نیست جززززز
آنیا می‌ره درو واز می‌کنه
آنیا : تاکت ؟
تاکت : انگار مهمون داری مظاهم شدم ؟
آنیا : نه نه نه بیا تو
تاکت میاد میشینه
تاکت : اون مأمور نمی‌شناسم اونم مأمور جدیده؟
آنیا :نه اون دوستمه .ولی همه چیرو می‌دونه البته خیلی وقته پس نگران نباش سنپای
تاکت و دامیان : چیییییی
آنیا: چی مخواستی
تاکت : هم گروهی جدید مبارک
آنیا : سنپای به نظر اگه تسلیت بگی بهتره «قیافه آنیا 😑»
تاکت : از مامورا یه چیزایی شنیدم
شنیدم که دامیان واقعا دوست پسرته دروسته ؟
آنیا : چچچچچییییی عمران
دامیان: آره «خیلی بیخیال و اروم»
آنیا : تو یکی خفه
تاکت میاد جلو آنیا «فیس تو فیس میشن »
تاکت : رئس گفته هنوزم برای اینکه شک نکن هرز گاهی باهم میریم مامورت
بکی و دامیان دارن از اعصبانت میترکن و به تاکت خیره شدن
آنیا : آها
پس امروز واسه تمرین میام
تاکت : ایشونم بیار
تاکت از جلوی آنیا می‌ره کنار
و می‌ره






دیگه چیزی به ذهنم نمی‌رسه واسه پارت بعد شرط نداریم هر موقع دلم بخواهد میزارم😜
دیدگاه ها (۲۰)

ممنونم 🥰

سلام سلام من اومدمعشق دوران بچگی۲پارت۲آنیا زبونشو خیلی سفت گ...

دازای جونمراستی شرت پارت بعدی اون پارت باید ۴ تا لایک و ۲ کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط