نگفتم برات

نگفتم برات ...
یه شبایی میرم روی شاخه بلنده ی درخت بلوط حیاط آسایشگاه ,
صدای کلاغ درمیارم ...
بس که میدونم از کلاغ بدت میاد
ینی میخوام بگم حتی اگه از من بدت بیاد ,
بهتره از اینکه اصن انگار نه انگار که منم هستم ...
چطوریه که دلت برام تنگ نمیشه؟
دیدگاه ها (۱)

اینا داروهاته ؟ که فوفوله داده بهت ؟بابا نخور این شیمیایی رو...

این پرستار زشته هی میگه قرص بخور بخواب ،نمیشه ...می خوابم خو...

قصه ای؟ خوابی؟ خیالی مگه تو؟آرزوهای محالی مگه تو؟واسه هر سَر...

گفتیم:مدیریت عجیب ببخشید ،دیدی دنیا دو روزِ وفا نداره[....]م...

#مافیای_من #P10بنگ چان:خواب؟؟؟چه جور خوابی؟؟هان:خب تو خواب.....

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط