★هایبرید شیطون من ★
★هایبرید شیطون من ★
پارت یازده...
انگشتاشو روی میز جا داد و نفسشو کلافه بیرون داد و سرشو مردد چرخوند تا ببینه چرا دیگه صدایی ار جونگکوک خارج نمیشه اما با جای خالیش مواجه شد!
ناخواسته احساس عذاب و وجدانش دوبرابر شد . و به خودش گوش زد کرد که نباید با دم یه سگ شوخی میکرد . حتما اگر خودش هم هایبرید سگ بود بدش میومد که کسی به دمش دست بزنه چه برسه که بخواد بکشدش و اون اینکارو با جونگکوک کرده بود .
در لبتابشو بست و از سرجاش پاشد و وارد پذیرایی شد و اطرافو از نظر گذروند تا توله هایبریدشیطون هیونگشو پیدا کنه اما نمیتونست!
_هی تو... کدوم جهنمی!
تو اتاق مهمون و سرویس بهداشتی رو گشت ولی هیچ خبری از جونگکوک نبود!
_ هی توله سگ احمق کجا قایم شدی؟!!
دستشو کلافه به دهنش کشید و سمت در ورودی رفت و دستگیره رو کشید اما وقتی دید در نیمه بازه وجودشو پر از استرس گرفت همینش مونده بود توله هایبرید رفیقشو گم کنه .
از در خونه خارج شد و اطافو نگاه انداخت.
_جونگکوکی کجایی؟
به مرد همسایشون که کیسه زباله مشکی در دست داشت نگاه انداخت و سریع بهش نزدیک شد:
_ اقای جانگ شما یه توله هایبرید سگ ندیدید؟
+اوه از کی تاحالا توله هایبرید نگه میداری کیم؟
نفسشو کلافه بیرون داد و دور خودش چرخیدحتی نمیدونست کجا رو باید بگرده!
ادامه دارد....
امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه حمایت فراموش نشه کوچولوعا❤💫
پارت یازده...
انگشتاشو روی میز جا داد و نفسشو کلافه بیرون داد و سرشو مردد چرخوند تا ببینه چرا دیگه صدایی ار جونگکوک خارج نمیشه اما با جای خالیش مواجه شد!
ناخواسته احساس عذاب و وجدانش دوبرابر شد . و به خودش گوش زد کرد که نباید با دم یه سگ شوخی میکرد . حتما اگر خودش هم هایبرید سگ بود بدش میومد که کسی به دمش دست بزنه چه برسه که بخواد بکشدش و اون اینکارو با جونگکوک کرده بود .
در لبتابشو بست و از سرجاش پاشد و وارد پذیرایی شد و اطرافو از نظر گذروند تا توله هایبریدشیطون هیونگشو پیدا کنه اما نمیتونست!
_هی تو... کدوم جهنمی!
تو اتاق مهمون و سرویس بهداشتی رو گشت ولی هیچ خبری از جونگکوک نبود!
_ هی توله سگ احمق کجا قایم شدی؟!!
دستشو کلافه به دهنش کشید و سمت در ورودی رفت و دستگیره رو کشید اما وقتی دید در نیمه بازه وجودشو پر از استرس گرفت همینش مونده بود توله هایبرید رفیقشو گم کنه .
از در خونه خارج شد و اطافو نگاه انداخت.
_جونگکوکی کجایی؟
به مرد همسایشون که کیسه زباله مشکی در دست داشت نگاه انداخت و سریع بهش نزدیک شد:
_ اقای جانگ شما یه توله هایبرید سگ ندیدید؟
+اوه از کی تاحالا توله هایبرید نگه میداری کیم؟
نفسشو کلافه بیرون داد و دور خودش چرخیدحتی نمیدونست کجا رو باید بگرده!
ادامه دارد....
امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه حمایت فراموش نشه کوچولوعا❤💫
۲.۵k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.