همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p⁴² )
همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p⁴² )
& همونطور که سرش پایین بود و خون ازس سرازیر میشد،
سرشو اروم بالا اورد و با چشمای نیمه باز بهش خیره شد
خندید
در عین حال که از درون در حال لرزیدن بود
_ سوالمو دوبار تکرار نمیکنم
جوابمو بده!
& انقدری بی حال و بی جون بود که توانایی حتی جواب دادن هم نداشت
بزور تحمل کرده بود و تا الانم رنده مونده بود
_بدم میاد از ادمایی که معطلم میکنن و باعث میشن وقتم هدر بره
دوست دارم همشونو از بین ببرم
درست مثل الان!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
& از اون اتاق که اخر انبار بود اومد بیرون
سیگار توی دهنش رو انپاخت پایین و پاشو روش گذاشت
_ یه دست لباس برام بیار
* بله قربان
& لباس هاش رو عوض کرد و به سمت ماشین رفت
داخل ماشین نشست
*مقصد بعدی کجاست قربان؟
_ برو پیش دختره!
میخوام برش دارم ببرم خرید برای لباساش
& همونطور که سرش پایین بود و خون ازس سرازیر میشد،
سرشو اروم بالا اورد و با چشمای نیمه باز بهش خیره شد
خندید
در عین حال که از درون در حال لرزیدن بود
_ سوالمو دوبار تکرار نمیکنم
جوابمو بده!
& انقدری بی حال و بی جون بود که توانایی حتی جواب دادن هم نداشت
بزور تحمل کرده بود و تا الانم رنده مونده بود
_بدم میاد از ادمایی که معطلم میکنن و باعث میشن وقتم هدر بره
دوست دارم همشونو از بین ببرم
درست مثل الان!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
& از اون اتاق که اخر انبار بود اومد بیرون
سیگار توی دهنش رو انپاخت پایین و پاشو روش گذاشت
_ یه دست لباس برام بیار
* بله قربان
& لباس هاش رو عوض کرد و به سمت ماشین رفت
داخل ماشین نشست
*مقصد بعدی کجاست قربان؟
_ برو پیش دختره!
میخوام برش دارم ببرم خرید برای لباساش
۲.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.