عشق من ~p17~

با صحنه ای که دیدم شوکه شدم
دینا:سلام ددی
کوک:برو گمشو بیرون هرزه (با داد )
دینا : عه عه دیدی بابایی چطوری با مامانت حرف زد
کوک:س سریع اون بچه رو میکشی (با داد و عربده)
دینا:نه ، من دلم میخواد مامان بمونم
کوک:گفتم این بچه رو میکشی ورنه خودتو میکشم
دینا:به همین خیال باش که من بچمو بکشم
کوک:(هرچی فحش بلد بود به دینا گفت )
دینا : هر چقدر هم بهم فحش بدی من بچمو نمیکشم
*ویو ا.ت *
زبونم بند اومده بود دلم میخواست هم بچه اونو بکشم هم خودشو . اونجوری حساب کار میاد دستش،کوک اصلحه شو برداشت و به قلب دینا گرفت .
کوک:خب بگو خودتو بکشم یا بچتو
دینا:ب ب بچچچچ م مو (بچمو بکش من برم ازدواج کنم از اون بچه دار شم)
کوک:۳ ، ۲ ، ۱، *شلیک*
*از زبان نویسنده*
کوک بچه اونو کشت و اون دینای خررررر هم از خونشون رفت .
کوک:ا.ت معذرت میخوام
ا.ت:اشکالی نداره
*پرش زمانی به دو ماه بعد *
ا.ت:کوک
کوک:جونم
ا.ت :بستنی میخوام
کوک:الان میرم برات میخرم
ا.ت :میسی (کیوت )

بچه ها 💣
دیدگاه ها (۳)

عشق من ~p18~

عشق من~p19~

عشق من ~p16~

اگر در مورد من سوالی دارید توی پی وی بپرسید 💜🐇

پارت ۹۷ فیک ازدواج مافیایی

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط