پارت
پارت 2
من:بزارین خانم جون سرشونو بزارن پایین بعد بگین بزرگ خانواده
مامان:ساکت شو سارا
دنیا: عمو و بابا همیشه به جای من برای من تصمیم میگیرین شغلم و زندگیم همه شما انتخاب کردین مگه من رباتم برام برنامه ریزی می کنید منم ادم دل دارم الانم عاشق شدم عاشق مردی که برام از هر ادمی بهتره
عمه:چه بی حیا شدی دنیا
عمو:تصمیم بدی نگرفتیم که ناراضی
دنیا : اره ناراضیم که چرا تو این خانواده به دنیااومدم ناراضیم از این که شغل مورد علاقمو گذاشتم کنار ناراضیم از این که همتون از سادگی من سو استفاده می کنید کاش یکم به اندازه سامیار شجاع بودم خودم برای خودم تصمیم میگرفتم
بابا :مگه نگفتم اسم این ادم دیگه نیارین چه شجاعتی داره کشور ممنوع ورودش کرده اون ادم نیست حیوانه
من:بابا حق نداری درباره دادشم این جوری حرف بزنی اون الان تو امریکا بهترین زندگی داره همسر داره مثل شاهان داره زندگی می کنه اون نیاز به ما نداره اون نیاز نداره بیاد تو این کشور
بابا:چشم روشن میگم دختر حسین از راه بدر شده دختر من که بد تره مراقب حرفات باش
من: چیه اگه مراقب نباشم باز می خواهی منو بزنی اره بیا بزن دیگه
مامان:سارا ساکت باش دنیا: بسه دیگه من حرفمو زدم تموم شد
عمو : دنیا الان برای همیشه اون پسره فراموش می کنی اقلا مادر و پدر نداری دیگه فهمیدی
دانیال:بابا متوجه حرفت میشی
عمو:ساکت باش
دنیا:باشه بابا ازم می خواهی روی خواسته دیگم خط بزنم اما نه دیگه نه نمیزارم ارش ازم بگیرین چون اون نباشه منم وجود ندارم دیگه
عمو:خب برو برو دیگه
بابا:افرین حسین با دختر یرتق باید این کار کرد
من:ممنون اقای پیام بازرگانی
دنیا با اشک رفت از خونه بیرون دویدم دنبالش
من:دنیا کجا میری
دنیا:یه جا که مغزم اروم بگیره ابجی نمی تونم بدون مامان و بابام زندگی کنم حتی بدون ارش نمی دونم چیکار کنم خسته ام
بعد ماشین روشن کرد رفت
رفتم چادرمو برداشتم دانیال صدا کردم بریم دنبالش
من:دانیال گاز بده دیگه
دانیال : برف داره می باره خب نمی تونم
من:دانیال جلو چی شده
دانیال:یا حسین ماشین دنیای
ماشین چپ کرده بود دانیال دوید رفت
من اروم می رفتم نه امکان نداره نه اصلا دنیا منو تنها نمی زاره می دونم دنیا بهم قول داده تا اخر عمر باهم باشیم
دانیال داد میزد یکی اورژانس خبر کنه
درست بود دنیا تو خون قرت می زد از سرش خون میومد
من:دنیا
دنیا:ابجی کوچولو داره برف میاد نه
من:اره دنیا اذیت نکن منو دنیا من هنوز کوچولوماا من هنوز بهت نیاز دارم ابجی تو رو خدا
دنیا:خوابم میاد سارا تو دیگه بزرگ شدی دانیال زشته یکی ببینه سروان مملکت داره گریه می کنه
بزور دلشت حرف می زد
دانیال:ابجی منو هنوز داماد نکردیااا
من: دنیا نخواب دنبا نخوابببب
دنیا:سارا ازت یه چیز می خواهم
من:چی
من:بزارین خانم جون سرشونو بزارن پایین بعد بگین بزرگ خانواده
مامان:ساکت شو سارا
دنیا: عمو و بابا همیشه به جای من برای من تصمیم میگیرین شغلم و زندگیم همه شما انتخاب کردین مگه من رباتم برام برنامه ریزی می کنید منم ادم دل دارم الانم عاشق شدم عاشق مردی که برام از هر ادمی بهتره
عمه:چه بی حیا شدی دنیا
عمو:تصمیم بدی نگرفتیم که ناراضی
دنیا : اره ناراضیم که چرا تو این خانواده به دنیااومدم ناراضیم از این که شغل مورد علاقمو گذاشتم کنار ناراضیم از این که همتون از سادگی من سو استفاده می کنید کاش یکم به اندازه سامیار شجاع بودم خودم برای خودم تصمیم میگرفتم
بابا :مگه نگفتم اسم این ادم دیگه نیارین چه شجاعتی داره کشور ممنوع ورودش کرده اون ادم نیست حیوانه
من:بابا حق نداری درباره دادشم این جوری حرف بزنی اون الان تو امریکا بهترین زندگی داره همسر داره مثل شاهان داره زندگی می کنه اون نیاز به ما نداره اون نیاز نداره بیاد تو این کشور
بابا:چشم روشن میگم دختر حسین از راه بدر شده دختر من که بد تره مراقب حرفات باش
من: چیه اگه مراقب نباشم باز می خواهی منو بزنی اره بیا بزن دیگه
مامان:سارا ساکت باش دنیا: بسه دیگه من حرفمو زدم تموم شد
عمو : دنیا الان برای همیشه اون پسره فراموش می کنی اقلا مادر و پدر نداری دیگه فهمیدی
دانیال:بابا متوجه حرفت میشی
عمو:ساکت باش
دنیا:باشه بابا ازم می خواهی روی خواسته دیگم خط بزنم اما نه دیگه نه نمیزارم ارش ازم بگیرین چون اون نباشه منم وجود ندارم دیگه
عمو:خب برو برو دیگه
بابا:افرین حسین با دختر یرتق باید این کار کرد
من:ممنون اقای پیام بازرگانی
دنیا با اشک رفت از خونه بیرون دویدم دنبالش
من:دنیا کجا میری
دنیا:یه جا که مغزم اروم بگیره ابجی نمی تونم بدون مامان و بابام زندگی کنم حتی بدون ارش نمی دونم چیکار کنم خسته ام
بعد ماشین روشن کرد رفت
رفتم چادرمو برداشتم دانیال صدا کردم بریم دنبالش
من:دانیال گاز بده دیگه
دانیال : برف داره می باره خب نمی تونم
من:دانیال جلو چی شده
دانیال:یا حسین ماشین دنیای
ماشین چپ کرده بود دانیال دوید رفت
من اروم می رفتم نه امکان نداره نه اصلا دنیا منو تنها نمی زاره می دونم دنیا بهم قول داده تا اخر عمر باهم باشیم
دانیال داد میزد یکی اورژانس خبر کنه
درست بود دنیا تو خون قرت می زد از سرش خون میومد
من:دنیا
دنیا:ابجی کوچولو داره برف میاد نه
من:اره دنیا اذیت نکن منو دنیا من هنوز کوچولوماا من هنوز بهت نیاز دارم ابجی تو رو خدا
دنیا:خوابم میاد سارا تو دیگه بزرگ شدی دانیال زشته یکی ببینه سروان مملکت داره گریه می کنه
بزور دلشت حرف می زد
دانیال:ابجی منو هنوز داماد نکردیااا
من: دنیا نخواب دنبا نخوابببب
دنیا:سارا ازت یه چیز می خواهم
من:چی
- ۷.۷k
- ۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط