غیرتی من

غیرتی من
پارت 37

شی یان:بچه ها بیاید
هنگ:صدا رو بزن رو ایفون
صدا رو زدم رو ایفون
شی یان:چی میخوای بگی؟
هنگ:ممنونم زن داداش
کوی:خواهش میکنم
گوشی رو قطع کردم که کوی اومد رو پام نشست سرشو کرد تو گردنم منم بغلش کردم
شی یان:خوبی؟
کوی:نه همش حالم بهم میخوره
شی یان:فقط نه ماه تحمل کن(سوتی داد)
کوی سرشو از رو گردنم اورد بیرون و بهم خیره شد
کوی:برای چی نه ماه؟
شی یان:اممم هیچی ولش کن
کوی:بگوووو(با دست اروم میزنه به قفسه سینه شی یان)
شی یان:امم من زدم تو اینترنت گفتم نه ماه طول میکشه تا تموم بشه
کوی:مطمعنی؟
شی یان:اره
کوی:وایییی من باید این دردو نه ماه داشته باشم(با صدای بچگونه)
زنگ خونه خوردم
کوی از رو پام بلند شد رفتم درو باز کردم دیدیم هنگ و چنگ ان تو دستشونم پر از سوجو و مزه
سلام کردیم اومدن
هنگ:بیاید امشب تا صبح بخوریم
لیوانا و زدیم بهم که یهدم افتاد کوی نباید بخوره لیوانو از تو دستش گرفتم
کوی:عه لیوانمو بده
شی یان:نمیخواد واسه بچه خوب نیست
بچه و که گفتم همه با تعجب به نت نگاه میکردن
هنگ و چنگ:بچهههه؟(با صدای بلند)
شی یان:نه میگم بچه واست سوجو خوب نیست
کوی:تو از کی تاجالا به من میگی بچه؟
شی یان:از الان
هنگ:خدا شانس بده
کوی:بده من همیشه میخورم
شی یان:نمیخواد برای التهاب معده بده
هنگ:نه خیلی هم خوبه
شی یان:نمیشه تو یه دقیقه خفه بشی
کوی:دیدی خوبه؟
شی یان:اه من نمیتونم راز دار باشم کوی تو بارداری.....