محض دلبری 🌱
#محض_دلبری 🌱
عزیزِ جانم من عاشق چیزهایی هستم که به شما میآید مثل رنگ آبی ، سبز ، سرمهای و زرد کهربایی ! عاشق لباسهایتان ، شما هر چه میپوشید به شما میآید و من عاشق لباسهایتان هستم اما به آنها حسادت نمیکنم چطور میشود کسی هم عاشق باشد هم حسادت کند ؟ من که عشق را با هیچ واژهای مخصوصاً حسادت کنار هم نمیگذارم . عزیزِ جانم من عاشق راهی هستم که شما میروید ، غذایی که شما میخورید ، عاشق کتابی که میخوانید ، فیلمی که تماشا میکنید حتی عاشق خوابی که میروید ، کاش به جای این همه که خواب شما را میبینم میتوانستم خوابهای شما را ببینم از شما چه پنهان ؛ من چند بار بی اجازه شما در پارك و ایستگاه اتوبوس روی نیمکتی که شما به روی آن نشسته بودید نشستهام ! من تمام پیادهروهایی که شما در آنها راه میروید را به اسم کوچك میشناسم از راننده اتوبوسی که شما را میرساند تشکر میکنم با تمام درختانی که سایهشان روی شما میافتد دست رفاقت میدهم ! عزیزِ جانم من همراه تك تك قطره بارانهایی که به سقف خانه شما میخورد یك دلِ سیر گریستهام ! عزیزِ جانم شبها که چراغ خانه شما خاموش میشود من اجالتاً میمیرم و روزها که پنجره اتاقتان باز میشود ، شروع میکنم به زیستن ! تمام شبها بعد از شما میخوابم و صبحها زودتر از شما بیدار میشوم تا مبادا در وظیفهام که عاشق شما باشم کوتاهی کرده باشم ! عزیزِ جانم چقدر دل من برای این حجم از عشق شما ، کوچك و توان عاشقی کردنم کم است ! من همیشه نگرانم که نکند کم عاشق شما شده باشم ، زیرا هیچ کس نمیداند که من چقدر عاشق شما هستم ، یعنی من خودم به کسی نگفتهام با خودم میگویم اگر قرار است کسی بداند ، هیچ کس لایقتر از شما نیست و حیف و صد حیف که من هیچگاه نمیتوانم به شما بگویم که چقدر عاشقتان هستم ..!💙^♥️
#ستایش_قلب_سربی #خاص #خاصترین
#عاشقانه #دلنوشته #دلنوشته_های_من
#خاص #خاصترین #دلتنگی
#دلبری
عزیزِ جانم من عاشق چیزهایی هستم که به شما میآید مثل رنگ آبی ، سبز ، سرمهای و زرد کهربایی ! عاشق لباسهایتان ، شما هر چه میپوشید به شما میآید و من عاشق لباسهایتان هستم اما به آنها حسادت نمیکنم چطور میشود کسی هم عاشق باشد هم حسادت کند ؟ من که عشق را با هیچ واژهای مخصوصاً حسادت کنار هم نمیگذارم . عزیزِ جانم من عاشق راهی هستم که شما میروید ، غذایی که شما میخورید ، عاشق کتابی که میخوانید ، فیلمی که تماشا میکنید حتی عاشق خوابی که میروید ، کاش به جای این همه که خواب شما را میبینم میتوانستم خوابهای شما را ببینم از شما چه پنهان ؛ من چند بار بی اجازه شما در پارك و ایستگاه اتوبوس روی نیمکتی که شما به روی آن نشسته بودید نشستهام ! من تمام پیادهروهایی که شما در آنها راه میروید را به اسم کوچك میشناسم از راننده اتوبوسی که شما را میرساند تشکر میکنم با تمام درختانی که سایهشان روی شما میافتد دست رفاقت میدهم ! عزیزِ جانم من همراه تك تك قطره بارانهایی که به سقف خانه شما میخورد یك دلِ سیر گریستهام ! عزیزِ جانم شبها که چراغ خانه شما خاموش میشود من اجالتاً میمیرم و روزها که پنجره اتاقتان باز میشود ، شروع میکنم به زیستن ! تمام شبها بعد از شما میخوابم و صبحها زودتر از شما بیدار میشوم تا مبادا در وظیفهام که عاشق شما باشم کوتاهی کرده باشم ! عزیزِ جانم چقدر دل من برای این حجم از عشق شما ، کوچك و توان عاشقی کردنم کم است ! من همیشه نگرانم که نکند کم عاشق شما شده باشم ، زیرا هیچ کس نمیداند که من چقدر عاشق شما هستم ، یعنی من خودم به کسی نگفتهام با خودم میگویم اگر قرار است کسی بداند ، هیچ کس لایقتر از شما نیست و حیف و صد حیف که من هیچگاه نمیتوانم به شما بگویم که چقدر عاشقتان هستم ..!💙^♥️
#ستایش_قلب_سربی #خاص #خاصترین
#عاشقانه #دلنوشته #دلنوشته_های_من
#خاص #خاصترین #دلتنگی
#دلبری
۱۱.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱