اشیایی که جان صاحبانشان را به لب رساندند
اشیایی که جان صاحبانشان را به لب رساندند
همهچیز در خانه به هم ریخته است. نگاه غضبآلود اطرافیان به دخترک دوخته شده و او با چهرهای غم زده به همه میگوید که به ریختگی خانه کار او نیست و عروسکش این کار را کرده است. همین حرف، اطرافیان را بیشتر عصبانی میکند. ناگهان صدایی از اتاق کناری به گوش میرسد. وقتی همه سراسیمه خود را به آنجا میرسانند در کمال ناباوری وسایل اتاق را که چند ساعت پیش مرتب کرده بودند دوباره به هم ریخته میبیند و کمی آن طرفتر عروسکی را میبینند که روی زمین افتاده است. عروسکی که آنها فکر میکنند روحزده است اما هیچکس نمیتوان دخالت او را در این کار ثابت کند. اشیای مختلفی وجود دارند که ادعاهای باورنکردنی زیادی درباره طلسم شدن آنها وجود دارد، اما با وجود این، هیچکسی نتونسته است این ادعاها را ثابت کند.
مرد نگران
25 سال بود که تابلوی نقاشی یک مرد مضطرب در انباری خانه مادر بزرگ «شان رابینسون» خاک میخورد تا اینکه پس از مرگ مادربزرگ، شان آن را به ارث برد. مادربزرگ همیشه به شان میگفت که شخصیت نقاشی یک شیطان است و نقاش از خون خود برای کشیدن آن استفاده کرده و پس از کشیدن تابلو، خودش را کشته است. او ادعا میکرد که وقتی تابلو به دیوار خانهاش آویزان بود، صدای گریه را میشنیده و سایه مردی را در خانهاش میدیده و برای همین تابلو را به انباری برد و دیگر هیچوقت آن را بیرون نیاورده است. رابینسون ادعا میکرد به محض اینکه نقاشی را به خانهاش برد، اتفاقهایی دقیقاً شبیه آنچه مادربزرگش تعریف کرده بود شروع به رخ دادن کرد. پسر شان بدون دلیل از پلهها میافتاد. یک نفر موهای دخترش را از پشت سر میکشید و آنها سایه مردی را در خانه میدیدند و صدای گریه میشنیدند. شان دوربینی در خانهاش نصب کرد تا همه وقایع را فیلمبرداری کند. فیلم این دوربین که در اینترنت منتشر شده است باز و بسته شدن درها بلند شدن دود به هوا و حتی افتادن تابلو نقاشی از روی دیوار را نشان میدهد پس از همه این اتفاقهای عجیب طولی نکشید که شان هم مثل مادربزرگش تابلوی نقاشی را به زیرزمین برد تا از همه این حوادث در امان باشد.
نقاشی دردسرساز
سال 2000، در جراحی اینترنتی «ایبی» فرد ناشناسی یک تابلوی نقاشی اثر هنرمندی به نام «بیل استانهام» را به حراج گذاشت. نام این تابلو «دستها مانع او میشوند» بود. ادعا میشود که این تابلوی نقاشی یکی از روحزدهترین اثرهای هنری جهان به شمار میرود. در این تابلو پسر بچهای همراه با یک عروسک ترسناک دیده میشود که کنار یک در شیشهای ایستادهاند، براساس شناسنامه، این نقاشی در سال 1972 کشیده بود و یک زوج کالیفرنیایی آن را خریداری کرده بودند. این زن وشوهر قبل از اینکه نقاشی را در اینترنت به حراج بگذارند، مشکلاتی که خریدار همراه تابلو با خود به خانه میبرد را نیز ذکر کردند. طبق ادعای این زوج اشکال تابلو شبها به حرکت درمیآمدند و حتی کاملاً از روی بوم نقاشی محو می شدند، ساکنان خانهای که تابلو در آن نگهداری میشد، بعضی وقت پسرک داخل نقاشی را میدیدند که از در وارد اتاق میشد هرکسی که این نقاشی را میدید احساس میکرد بیمار و ضعیف شده است. کودکان با دیدن نقاشی جیغ میکشیدند و از اتاق فرار میکردند. بزرگترها هم گاهی اوقات احساس میکردند دستهایی نامرئی آنها را گرفته و بعضیها هم ادعا میکردند که گرمای زیادی را نزدیک خود احساس میکنند. در این بین به گفته افرادی که اصل تابلوی نقاشی را به صورت آنلاین دیده بودند. احساس ناامنی و ترس به آنها دست داده بود، حتی یکی از خریداران ادعا کرد که دستگاه پرینتر به هیچ عنوان از نقاشی کپی نمیگرفت در حالی که همیشه وی با این دستگاه کار میکرد و سالم بود.
این نقاشی توسط گالری هنری گراند پریکس خریداری شد. وقتی مسئول گالری با خالق این اثر صحبت کرد. مرد نقاش از شنیدن اینکه اثرش در مورد تحقیق ماوراءالطبیعه قرار گرفته بسیار شگفتزده شد زیرا پیش از این هم دو نفر دیگر این نقاشی را مورد بررسی قرارد داده بودند که هر دوی آنها در عر ض یک سال جان باخته بودند.
لباس عروسی که میچرخد
سال 1849، دختری به نام «آناباکر» از یک خانواده ثروتمند به پسر آهنفروشی از خانواده طبقه متوسط دل بست الیس باکر پدر آنا، اجازه ازدواج به آنها نداد و دستور داد تا پسر جوان را از محل زندگیاش در پنسیلوانیا بیرون کنند و دخترش را هم برای تنبیه به کارگاه نخریسی فرستاد، آنا آنقدر از دست پدرش عصبانی و ناراحت شد که تا آخر عمر با هیچ مرد دیگری ازدواج نکرد و سال 1914 در تنهایی از دنیا رفت. پیش از اینکه پدر آنا، با ازدواج آنها مخالفت کند. دختر جوان به خیال اینکه به زودی ازدواج خواهد کرد. یک پیراهن عروس زیبا برای خود خریده بود. وقتی ازدواج آنها سرنگرفت، زن دیگری
همهچیز در خانه به هم ریخته است. نگاه غضبآلود اطرافیان به دخترک دوخته شده و او با چهرهای غم زده به همه میگوید که به ریختگی خانه کار او نیست و عروسکش این کار را کرده است. همین حرف، اطرافیان را بیشتر عصبانی میکند. ناگهان صدایی از اتاق کناری به گوش میرسد. وقتی همه سراسیمه خود را به آنجا میرسانند در کمال ناباوری وسایل اتاق را که چند ساعت پیش مرتب کرده بودند دوباره به هم ریخته میبیند و کمی آن طرفتر عروسکی را میبینند که روی زمین افتاده است. عروسکی که آنها فکر میکنند روحزده است اما هیچکس نمیتوان دخالت او را در این کار ثابت کند. اشیای مختلفی وجود دارند که ادعاهای باورنکردنی زیادی درباره طلسم شدن آنها وجود دارد، اما با وجود این، هیچکسی نتونسته است این ادعاها را ثابت کند.
مرد نگران
25 سال بود که تابلوی نقاشی یک مرد مضطرب در انباری خانه مادر بزرگ «شان رابینسون» خاک میخورد تا اینکه پس از مرگ مادربزرگ، شان آن را به ارث برد. مادربزرگ همیشه به شان میگفت که شخصیت نقاشی یک شیطان است و نقاش از خون خود برای کشیدن آن استفاده کرده و پس از کشیدن تابلو، خودش را کشته است. او ادعا میکرد که وقتی تابلو به دیوار خانهاش آویزان بود، صدای گریه را میشنیده و سایه مردی را در خانهاش میدیده و برای همین تابلو را به انباری برد و دیگر هیچوقت آن را بیرون نیاورده است. رابینسون ادعا میکرد به محض اینکه نقاشی را به خانهاش برد، اتفاقهایی دقیقاً شبیه آنچه مادربزرگش تعریف کرده بود شروع به رخ دادن کرد. پسر شان بدون دلیل از پلهها میافتاد. یک نفر موهای دخترش را از پشت سر میکشید و آنها سایه مردی را در خانه میدیدند و صدای گریه میشنیدند. شان دوربینی در خانهاش نصب کرد تا همه وقایع را فیلمبرداری کند. فیلم این دوربین که در اینترنت منتشر شده است باز و بسته شدن درها بلند شدن دود به هوا و حتی افتادن تابلو نقاشی از روی دیوار را نشان میدهد پس از همه این اتفاقهای عجیب طولی نکشید که شان هم مثل مادربزرگش تابلوی نقاشی را به زیرزمین برد تا از همه این حوادث در امان باشد.
نقاشی دردسرساز
سال 2000، در جراحی اینترنتی «ایبی» فرد ناشناسی یک تابلوی نقاشی اثر هنرمندی به نام «بیل استانهام» را به حراج گذاشت. نام این تابلو «دستها مانع او میشوند» بود. ادعا میشود که این تابلوی نقاشی یکی از روحزدهترین اثرهای هنری جهان به شمار میرود. در این تابلو پسر بچهای همراه با یک عروسک ترسناک دیده میشود که کنار یک در شیشهای ایستادهاند، براساس شناسنامه، این نقاشی در سال 1972 کشیده بود و یک زوج کالیفرنیایی آن را خریداری کرده بودند. این زن وشوهر قبل از اینکه نقاشی را در اینترنت به حراج بگذارند، مشکلاتی که خریدار همراه تابلو با خود به خانه میبرد را نیز ذکر کردند. طبق ادعای این زوج اشکال تابلو شبها به حرکت درمیآمدند و حتی کاملاً از روی بوم نقاشی محو می شدند، ساکنان خانهای که تابلو در آن نگهداری میشد، بعضی وقت پسرک داخل نقاشی را میدیدند که از در وارد اتاق میشد هرکسی که این نقاشی را میدید احساس میکرد بیمار و ضعیف شده است. کودکان با دیدن نقاشی جیغ میکشیدند و از اتاق فرار میکردند. بزرگترها هم گاهی اوقات احساس میکردند دستهایی نامرئی آنها را گرفته و بعضیها هم ادعا میکردند که گرمای زیادی را نزدیک خود احساس میکنند. در این بین به گفته افرادی که اصل تابلوی نقاشی را به صورت آنلاین دیده بودند. احساس ناامنی و ترس به آنها دست داده بود، حتی یکی از خریداران ادعا کرد که دستگاه پرینتر به هیچ عنوان از نقاشی کپی نمیگرفت در حالی که همیشه وی با این دستگاه کار میکرد و سالم بود.
این نقاشی توسط گالری هنری گراند پریکس خریداری شد. وقتی مسئول گالری با خالق این اثر صحبت کرد. مرد نقاش از شنیدن اینکه اثرش در مورد تحقیق ماوراءالطبیعه قرار گرفته بسیار شگفتزده شد زیرا پیش از این هم دو نفر دیگر این نقاشی را مورد بررسی قرارد داده بودند که هر دوی آنها در عر ض یک سال جان باخته بودند.
لباس عروسی که میچرخد
سال 1849، دختری به نام «آناباکر» از یک خانواده ثروتمند به پسر آهنفروشی از خانواده طبقه متوسط دل بست الیس باکر پدر آنا، اجازه ازدواج به آنها نداد و دستور داد تا پسر جوان را از محل زندگیاش در پنسیلوانیا بیرون کنند و دخترش را هم برای تنبیه به کارگاه نخریسی فرستاد، آنا آنقدر از دست پدرش عصبانی و ناراحت شد که تا آخر عمر با هیچ مرد دیگری ازدواج نکرد و سال 1914 در تنهایی از دنیا رفت. پیش از اینکه پدر آنا، با ازدواج آنها مخالفت کند. دختر جوان به خیال اینکه به زودی ازدواج خواهد کرد. یک پیراهن عروس زیبا برای خود خریده بود. وقتی ازدواج آنها سرنگرفت، زن دیگری
۱۰.۱k
۲۱ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.