چند پارتی یونگی 🤍🥲...
چند پارتی یونگی 🤍🥲...
پارت 5 🤍
یورا: کدوم پیشنهاد؟؟«تنها راهی که داشتم این بود که خودمو بی خبر از همه چی نشون بدم»
یونگی: نکنه انقدر زود یادت رفته؟؟
یورا: اگه منظورت همون حرفه احمقانه بود که...
یونگی: اره دقیقا منظورم همین بود.. ولی چرا احمقانه؟؟
یورا: به نظره خودت ما میتونیم باهم باشیم؟؟؟ ما همش درحال رقابتیم!!
یونگی:برحال من میخوام به پیشنهادت فکر کنم
یورا: کلاسه بعدی داره شروع میشه فعلا...
«شتتت منظورش از این حرفا چی بود؟؟؟ نکنه اینم حسی بهم داره... ولی اینجوری خوب میشه... توکله کلاس ذهنم مشغول حرفای یونگی بود...»
یونگی:«تصمیم گرفتم به حرفای یورا بیشتر فکر کنم... وخب منم حس میکردم حسایی بهش دارم...:)»
ـــــــــــــــــــــــ
حمایت🥺؟
پارت 5 🤍
یورا: کدوم پیشنهاد؟؟«تنها راهی که داشتم این بود که خودمو بی خبر از همه چی نشون بدم»
یونگی: نکنه انقدر زود یادت رفته؟؟
یورا: اگه منظورت همون حرفه احمقانه بود که...
یونگی: اره دقیقا منظورم همین بود.. ولی چرا احمقانه؟؟
یورا: به نظره خودت ما میتونیم باهم باشیم؟؟؟ ما همش درحال رقابتیم!!
یونگی:برحال من میخوام به پیشنهادت فکر کنم
یورا: کلاسه بعدی داره شروع میشه فعلا...
«شتتت منظورش از این حرفا چی بود؟؟؟ نکنه اینم حسی بهم داره... ولی اینجوری خوب میشه... توکله کلاس ذهنم مشغول حرفای یونگی بود...»
یونگی:«تصمیم گرفتم به حرفای یورا بیشتر فکر کنم... وخب منم حس میکردم حسایی بهش دارم...:)»
ـــــــــــــــــــــــ
حمایت🥺؟
۳۵.۶k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.