✚از وقتی دیدمت ✚
✚از وقتی دیدمت ✚
〘Part 4〙
#فیک
#فیلیکس
« یک هفته بعد »
.
الان یک هفته میگذره ار اون موقع من و یونگ بوک خیلی صمیمی سدیم
اها البته دیگه اسمش یونگ بوک نیست ، ما دیگه بهش میگیم فیگیتار، اون الان عضوی از گروه ماعه و گیتار می زنه البته ما خیلی بهش اسرار کردیم که بخونه ولی انگار دلش نمی خواد و خب خداروشکر اون الان دیگه تقریبا لعنتی رو از دست داده
و فقط وقتایی که استرس می گیره لعنتی بر می گرده
.
سر کلاس بودیم و معلم داشت درس می داد ولی من حواسم به چهره بی نقص فیلیکس بود
که تصمیم گرفتم دفتر طراحیم رو بیرون بیارم و شروع به نقاشی کردم
چند دقیقه گذشت و بعد با صدایی که شنیدم سرم رو بالا گرفتم
داشتن از بلند گو ها اعلام می کردن که همه معلم ها باید به اتاق استراحت برن تا باهاشون درباره موضوعی حرف بزنن منم بی اهمیت دوباره به صورت غرق در کتاب فیلیکس و نقاشیم تمرکز کردم
همه بلافاصلع بعد از رفتن معلم به بیرون از کلاس بلند شدن و
می رفتن پیش دوستاشون ولی یک دفعه دفترم از جلوی دستم کشیده شد
جانگ هو : عه بچه ها ا/ت روی یونگ بوک کراش داره نگاه کنید
ا/ت :نه خیر اصلا هم این طور نیست
و سعی کردم دفترم رو ازش بگیرم ولی اون شروع به ورق زدن دفترم کرد
جانگ هو : ولی بقیه طراحیان چیز دیگه ای میگه ها
اون راست میگفت کل دفتر من از فیلیکس توی حالت های مختلف بود
همه بچه های کلاس داشتن به ما نگاه می کردن مخصوصا فیلیکس .......
که همون لحظه معلممون وارد کلاس شد
ساعت ها میگذشت
و من حتی نمی تونستم سرم رو از خجالت بالا بیارم
و فقط ارزو می کردم که امروز تموم بشه
.
بلاخره زنگ خونه خورد سری ببند شدم و کیفم رو بر داشتم و بلافاصله شروع به دویدن به بیرون از کلاس کردم و فیلیکس که پشت سرم بود و داشت مدام صدام می کرد توجهی نکردم
و فقط دویدم ولی وقتی به حیاط مدرسه رسیدم یکی کیفم رو از پشت شنید
و فیلیکس گمم کرد
جانگ هو : ابن نقاشی های اشغال رو تو کشیدی؟
ا/ت : ......
جانگ هو : جواب بده لعنتی
ا/ت : .......
جانگ هو : جواب نمیدی نه ؟
که همون لحظه با سوزش بدی سرم چرخید
و از دماغم خون امد
جانگ هو : نمیدونستم فقط با یه سیلی ابن شکلی میشی ...
جانگ هو : عاشق شدی نه؟ اشغال عوضی فکر کردی اونم عاشقت میشه اره؟ فکر کردی اگه از اینده تو با خبر بشه بازم باهات دوست می مونه اره؟ توی بدبخت حتی پدر و مادر نداری
با هر جمله ای که می گفت سیلی محکمی بهم می زد
که صدای ضعیفی از سمت چپم شنیدم .....
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨
〘Part 4〙
#فیک
#فیلیکس
« یک هفته بعد »
.
الان یک هفته میگذره ار اون موقع من و یونگ بوک خیلی صمیمی سدیم
اها البته دیگه اسمش یونگ بوک نیست ، ما دیگه بهش میگیم فیگیتار، اون الان عضوی از گروه ماعه و گیتار می زنه البته ما خیلی بهش اسرار کردیم که بخونه ولی انگار دلش نمی خواد و خب خداروشکر اون الان دیگه تقریبا لعنتی رو از دست داده
و فقط وقتایی که استرس می گیره لعنتی بر می گرده
.
سر کلاس بودیم و معلم داشت درس می داد ولی من حواسم به چهره بی نقص فیلیکس بود
که تصمیم گرفتم دفتر طراحیم رو بیرون بیارم و شروع به نقاشی کردم
چند دقیقه گذشت و بعد با صدایی که شنیدم سرم رو بالا گرفتم
داشتن از بلند گو ها اعلام می کردن که همه معلم ها باید به اتاق استراحت برن تا باهاشون درباره موضوعی حرف بزنن منم بی اهمیت دوباره به صورت غرق در کتاب فیلیکس و نقاشیم تمرکز کردم
همه بلافاصلع بعد از رفتن معلم به بیرون از کلاس بلند شدن و
می رفتن پیش دوستاشون ولی یک دفعه دفترم از جلوی دستم کشیده شد
جانگ هو : عه بچه ها ا/ت روی یونگ بوک کراش داره نگاه کنید
ا/ت :نه خیر اصلا هم این طور نیست
و سعی کردم دفترم رو ازش بگیرم ولی اون شروع به ورق زدن دفترم کرد
جانگ هو : ولی بقیه طراحیان چیز دیگه ای میگه ها
اون راست میگفت کل دفتر من از فیلیکس توی حالت های مختلف بود
همه بچه های کلاس داشتن به ما نگاه می کردن مخصوصا فیلیکس .......
که همون لحظه معلممون وارد کلاس شد
ساعت ها میگذشت
و من حتی نمی تونستم سرم رو از خجالت بالا بیارم
و فقط ارزو می کردم که امروز تموم بشه
.
بلاخره زنگ خونه خورد سری ببند شدم و کیفم رو بر داشتم و بلافاصله شروع به دویدن به بیرون از کلاس کردم و فیلیکس که پشت سرم بود و داشت مدام صدام می کرد توجهی نکردم
و فقط دویدم ولی وقتی به حیاط مدرسه رسیدم یکی کیفم رو از پشت شنید
و فیلیکس گمم کرد
جانگ هو : ابن نقاشی های اشغال رو تو کشیدی؟
ا/ت : ......
جانگ هو : جواب بده لعنتی
ا/ت : .......
جانگ هو : جواب نمیدی نه ؟
که همون لحظه با سوزش بدی سرم چرخید
و از دماغم خون امد
جانگ هو : نمیدونستم فقط با یه سیلی ابن شکلی میشی ...
جانگ هو : عاشق شدی نه؟ اشغال عوضی فکر کردی اونم عاشقت میشه اره؟ فکر کردی اگه از اینده تو با خبر بشه بازم باهات دوست می مونه اره؟ توی بدبخت حتی پدر و مادر نداری
با هر جمله ای که می گفت سیلی محکمی بهم می زد
که صدای ضعیفی از سمت چپم شنیدم .....
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨
۹.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.