چندشاتی نامجون

چندشاتی نامجون
part 2

^من تلاشمو کردم...

-این تلاش به درد من‌نمیخوره..

^نامی.. من بخدا سعی کردم ولی نمیشه.. بالاتر از ۱۸ و ۷۵ نمیرم...

-تلاش کنی‌میری

^ قسم‌میخورم تلاش می‌کنم... ولی...

مرد نزاشت حرف دختر کامل بشه..

-خفه شو.. خستم‌کردی.. میدونی‌چقدر روی درست حساسم.. ولی نمیخونی...
عصبی گفت و از خونه رفت بیرون...

اشک‌های دختر سرازیر شد...

" خب من دارم تلاشمو میکنم..."

"مگه تقصیر منه"
اشک ریخت و غذا هارو داخل سطل آشغالی خالی کرد..

نامجون ویو
عصبی از خونه زدم‌بیرون...
دختر رو مخ...
هزار بار گفتم درستو درست بخون..
فقط هول هولکی میخونه و میگه خوندم...
هرچقدر بگی باز تو حرف خودشه...
خستم‌کرد....
انقدر بهش گفتم بخون که خودم‌خسته شدم...
بهش اخطار داده بودم

ات ویو
بعد از ۲ ساعت... نامجون بالاخره برگشت خونه..
دلی خیلی سرد بود...
آروم به سمتش رفتم و بغل کردم...

-نکن...*سرد*

^نامییی.. دلت میاد با‌من سرد باشی؟

-آره دلم‌میاد ...*سرد*.

دختر خواست عشقش رو ببوسه که پسر صورتشو اون طرف کرد و اجازه نداد

^هی.. میخوام بوست کنم

-اجازه نداری.. یادته؟‌گفتم امتحانتو خراب کنی ۲ماه نمیبوسمت...

^ هق ولی من خراب نکردم...*گریه*

-۱۸ و ۷۵ خوب نیست....

^ به خاطر ۱ و ۲۵ صدم اینطوری‌میکنی؟ هق...*گریه*

مرد دختر رو کنار زد و و اتاق شد و خوابید...
دیدگاه ها (۱)

چندشاتی نامجونpart 3فلش بک روز پیش^خب نامی من درس دوست ندارم...

چندشاتی جینpart 1+ات.. خودت میدونی بدم‌میاد وقتی بدون‌من جای...

چند شاتی نامجونpart1با ترس برگه امتحانی رو نگاه کرد.... "لعن...

جواب به ناشناس🎀

پارت ۱

زندگی نامعلوم

پارت ۲۰(هوپی نقششو میگع)نامی. وای عالیه هوپی ممنونهوپی. خواه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط