یک روز
یک روز
بلکه پنجاه سال دیگر
موهای نوهات را نوازش میکنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری میاندیشی
که در جوانیات عاشق تو بود.
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم میتوانست
موهای سپیدت را
به نخستین برفِ زمستان تشبیه کند
و در چینِ دور چشمانت
حروفِ مقدس نقز شده
بر کتیبههای کهن را بیابد.
یک روز
بلکه پنجاه سال دیگر
ترانهی من را از رادیو خواهی شنید
در برنامهی "مروری بر ترانههای کهن" شاید
و بار دیگر به یادخواهی آورد
سطرهایی را
که به صلهی یک لبخند تو نوشته شدند.
تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر
در آن روز
تازهترین شعرم برای تو خواهد بود.
#یغما_گلرویی
#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
#شعر
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
بلکه پنجاه سال دیگر
موهای نوهات را نوازش میکنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری میاندیشی
که در جوانیات عاشق تو بود.
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم میتوانست
موهای سپیدت را
به نخستین برفِ زمستان تشبیه کند
و در چینِ دور چشمانت
حروفِ مقدس نقز شده
بر کتیبههای کهن را بیابد.
یک روز
بلکه پنجاه سال دیگر
ترانهی من را از رادیو خواهی شنید
در برنامهی "مروری بر ترانههای کهن" شاید
و بار دیگر به یادخواهی آورد
سطرهایی را
که به صلهی یک لبخند تو نوشته شدند.
تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر
در آن روز
تازهترین شعرم برای تو خواهد بود.
#یغما_گلرویی
#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
#شعر
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
۱.۱k
۱۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.