پارت

پارت⁵

اجوما:جنی بیا برا ارباب اینارو ببر تا دستاشو بشوره
جنی:بله اجوما

جنی سطل ابو برد برا جونگکوک
جنی:ارباب بفرمایید
کوک:اوهوم[سرد.. با همه سرد رفتار میکنه بجز اجوما و دوستاش]
کوک:به اجوما بگو بیاد
جنی:بله ارباب

جنی رفت تو آشپزخونه
جنی:اجوما ارباب کارت داره
اجوما:باشه برو سرکارت
جنی:هوم

بچه ها اسما خدمتکار اینا هستن
جنی
ات
یونا
هیونا

ات ویو
امروز دلم خیلی درد میکرد داشتم وسایل غذا رو خورد میکردم که دل درد خیلی وحشتناکی گرفتم
روی صندلی کنار اپن نشستم که موهام از پشت کشیده شد

جنی:هوی دختره احمق چرا نشستی ها
ات:موهامو ول کن
جنی:بلند شو کار کن
و ات رو انداخت روی زمین
اجوما:اینجا چه خبره ها
جنی:اجوما ات نشسته بود منم بلندش کردم
ات:اجوما ایی امروز دلم درد میکرد یه دفعه دل درد بدی گرفتم یکم خواستم بشینم تا حالم بهتر شه ولی جنی نزاشت
اجوما: اشکال نداره ...... خب بچه ها ارباب گفت که امشب یه مهمونی داره کل عمارتو تمیز میکنید فهمیدید نباید چیزی کم باشع
خدمتکارا:بله اجوما

پرش به مهمونی
_______________________________
حمایت کنید تا شبم بزارم
like:¹⁰⁰
comment:⁹⁰
حمایت
دیدگاه ها (۱۵۱)

پارت⁶پرش به مهمونی کل سالنو صدای مهمونا پر کرده بودن هر کدوم...

بچه ها خیلی خیلی ببخشید دیشب تا خواستم فیک رو بزارم مامانم گ...

https://harfeto.timefriend.net/16928774622098گایززززز پرش کن...

پارت⁴یه دفعه صدای تیر اندازی اومد و همه‌ی خدمتکارایی که انتخ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

پارت²ویوا.تدر باز شد و یه زن میانسال داخل اومد اجوما.سلام دخ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 45فلش بک به دوماه بعد*ویو ات*امروز قر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط