بچه ها خیلی خیلی ببخشید دیشب تا خواستم فیک رو بزارم مامان
بچه ها خیلی خیلی ببخشید دیشب تا خواستم فیک رو بزارم مامانم گوشیمو گرفت امروزم مهمونم داشتیم
_______________________________
پارت⁷
شروع قمار
کوک:ات بشین همینجا
ات:ب..له ارباب[گریه]
مرده:گریه نکن برده من گریه نمیکنه
کوک:بعد از قمار مشخص میشه هوم
[¹⁵مین بعد]
با دست سردش عرق صورتشو پاک کرد مردمک چشماش میلرزید و به لکنت اوفتاد
مرده:ارب...اب ج..ئون غلط...کردم
کوک:نه دیگه میخواستی اول غلطی نکنی که اخرش مث سگ التماس کنی
جونگکوک اصلیشون درآورد و به قلبش شلیک کرد....
ات دوباره خون دید جیغ زد و بیهوش شد
جونگکوک داد زد و گفت
کوک:همه گمشین بیرون
همه رفتن بیرون عمارت
کوک سمت ات رفت
و موهاشو تو دستش گرفت
کوک:کی بهت گفت که نوشیدنی هارو بیاری ها
ات:ارب...ا...ب ا..جوما گ..فت
کوک:اجوما[عربده]
اجوما:بله پسرم
کوک:چرا نوشیدنی هارو به ات دادی
اجوما:ارباب همه خدمتکارا مشغول یه کاری بودن فقط ات بیکار بود
کوک:اوهوم.........برید گمشید
______________________________
پایان
like:¹⁰⁰
comment:⁹⁰
_______________________________
پارت⁷
شروع قمار
کوک:ات بشین همینجا
ات:ب..له ارباب[گریه]
مرده:گریه نکن برده من گریه نمیکنه
کوک:بعد از قمار مشخص میشه هوم
[¹⁵مین بعد]
با دست سردش عرق صورتشو پاک کرد مردمک چشماش میلرزید و به لکنت اوفتاد
مرده:ارب...اب ج..ئون غلط...کردم
کوک:نه دیگه میخواستی اول غلطی نکنی که اخرش مث سگ التماس کنی
جونگکوک اصلیشون درآورد و به قلبش شلیک کرد....
ات دوباره خون دید جیغ زد و بیهوش شد
جونگکوک داد زد و گفت
کوک:همه گمشین بیرون
همه رفتن بیرون عمارت
کوک سمت ات رفت
و موهاشو تو دستش گرفت
کوک:کی بهت گفت که نوشیدنی هارو بیاری ها
ات:ارب...ا...ب ا..جوما گ..فت
کوک:اجوما[عربده]
اجوما:بله پسرم
کوک:چرا نوشیدنی هارو به ات دادی
اجوما:ارباب همه خدمتکارا مشغول یه کاری بودن فقط ات بیکار بود
کوک:اوهوم.........برید گمشید
______________________________
پایان
like:¹⁰⁰
comment:⁹⁰
۳۷.۷k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.