خب قضیه از اینجا قراره که قرار بود خاهرمو واسه تولدش سوپر
خب قضیه از اینجا قراره که قرار بود خاهرمو واسه تولدش سوپرایز کنیم من با بابام رفتم باغمون عقرب زد بهم😑بعد ما 4 ساعت. بیمارستان بودیم من هرکاری کردم مرخص شم بریم خونه وقتی رفتیم من خاهرمو سوپرایز کردم و یه عالمه جشن و شادی یه خاطره دیکه هم هست تو باغمون بودیم تمام فامیلا اونجا بودن یکیشون گفت بیا شعبده بازی منو خابوند استین کتو جوری گرفت که دوتامون همو میدیدم اینه رو گرفت گفت خدتو نگاه کن وقتی نگاه کرده از استین اب ریخت روم😂
۲.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳