آنقدر در دل نشستى كز زبان اقرار ريخت
آنقدر در دل نشستى كز زبان اقرار ريخت
بر زبان هر چه نيامد بر سر خودكار ريخت
من نمى گويم خدا در قلب عاشق ها چه ريخت
در عجب ماندم كه مهرت از چه اين مقدار ريخت!
واژه هايم وصف نامت، خط به خط ديوان عشق
نامه هايم بى نشانى بر سر بازار ريخت
من به تاوان گناهى مى روم كز من نبود
خون ما در عاشقى هم جاى يك غدّار ريخت
چون كسى تب مى كند جانا برايش تو بمير
صد هزاران نكته در بطن همين هشدار ريخت
بر زبان هر چه نيامد بر سر خودكار ريخت
من نمى گويم خدا در قلب عاشق ها چه ريخت
در عجب ماندم كه مهرت از چه اين مقدار ريخت!
واژه هايم وصف نامت، خط به خط ديوان عشق
نامه هايم بى نشانى بر سر بازار ريخت
من به تاوان گناهى مى روم كز من نبود
خون ما در عاشقى هم جاى يك غدّار ريخت
چون كسى تب مى كند جانا برايش تو بمير
صد هزاران نكته در بطن همين هشدار ريخت
۳.۵k
۱۳ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.